خوبے؟
خوبے؟
خوبے؟ از آن سوال هاے مبهم است. یعنے از آن سوال هایے که خیلے مهم است چه کسے آن را بپرسد. مثلا زیور خانوم، زنِ حسن آقاے بقال، وقتی از آدم مے پرسد خوبے؟ برایش مهم نیست تو خوبے یا نه. فقط مے خواهد چند لحظه تو را معطل کند که حسابے وراندازت کند تا فردا شب که با صغرے خانوم مشغول چانه زنے ست، حرفے داشته باشد براے گفتن که: دختر فلانے را دیدم امروز. ماشالله چه بزرگ شده. شوهر نکرده؟ یا مثلا همکلاسیت وقتے مے گوید خوبی؟ کاری به خوب بودن یا نبودنت ندارد. فقط مے خواهد قبل از اینکه توے رویت در بیاید که فلان جزوه را بده، حرفے زده باشد. آدمهایے هم هستن که سال به دوازده ماه، خبرے ازشان نمی شود. اما یک شب بے هوا مے بینے پیام دادند: سلام، خوبے؟ اینجور وقت ها بهتر است فقط بگویید ممنون. چون این ها هم، اصل حالتان برایشان مهم نیست. پیام بعدے شان را که ببینید،حاکے از یه زحمتے برات داشتم است منظورم را متوجه مے شوید. میان این همه خوبے؟ که هرروز از کلے آدم مے شنوید اما، بعضےهایشان رنگ دیگرےدارند. همانهایے که اگر در جوابشان بگویید: ممنون بر مے دارند مے گویند: ممنون که جواب خوبے؟ نیست. همانهایے که وقتے شروع به حرف زدن مے کنند، بین سلام، خوبے؟ با جمله بعدے شان، کلےفاصله مےافتد. فاصله اے که پر شده از حرف هاے تو که: نه خوب نیستم. که نمے دانم چه مرگم است، که حالم گرفته ست، که حواست به من هست؟، که باور کن دلم دارد مے ترکد. و بعد چشم باز مے کنی و مے بینی ساعت ها گذشته، تو همه خوب نبودن هایت را به او گفتے و او حالا، دوباره مے پرسد: خوبے؟ و تو این بار، با خیال راحت میگویے: خوبم ... این آدم ها این آدم ها... اگر از این آدم ها دور و برتان هست، یادتان باشد که خودشان مدت هاست منتظر شنیدن یک خوبے؟ واقعے هستند....
خوبے؟ از آن سوال هاے مبهم است. یعنے از آن سوال هایے که خیلے مهم است چه کسے آن را بپرسد. مثلا زیور خانوم، زنِ حسن آقاے بقال، وقتی از آدم مے پرسد خوبے؟ برایش مهم نیست تو خوبے یا نه. فقط مے خواهد چند لحظه تو را معطل کند که حسابے وراندازت کند تا فردا شب که با صغرے خانوم مشغول چانه زنے ست، حرفے داشته باشد براے گفتن که: دختر فلانے را دیدم امروز. ماشالله چه بزرگ شده. شوهر نکرده؟ یا مثلا همکلاسیت وقتے مے گوید خوبی؟ کاری به خوب بودن یا نبودنت ندارد. فقط مے خواهد قبل از اینکه توے رویت در بیاید که فلان جزوه را بده، حرفے زده باشد. آدمهایے هم هستن که سال به دوازده ماه، خبرے ازشان نمی شود. اما یک شب بے هوا مے بینے پیام دادند: سلام، خوبے؟ اینجور وقت ها بهتر است فقط بگویید ممنون. چون این ها هم، اصل حالتان برایشان مهم نیست. پیام بعدے شان را که ببینید،حاکے از یه زحمتے برات داشتم است منظورم را متوجه مے شوید. میان این همه خوبے؟ که هرروز از کلے آدم مے شنوید اما، بعضےهایشان رنگ دیگرےدارند. همانهایے که اگر در جوابشان بگویید: ممنون بر مے دارند مے گویند: ممنون که جواب خوبے؟ نیست. همانهایے که وقتے شروع به حرف زدن مے کنند، بین سلام، خوبے؟ با جمله بعدے شان، کلےفاصله مےافتد. فاصله اے که پر شده از حرف هاے تو که: نه خوب نیستم. که نمے دانم چه مرگم است، که حالم گرفته ست، که حواست به من هست؟، که باور کن دلم دارد مے ترکد. و بعد چشم باز مے کنی و مے بینی ساعت ها گذشته، تو همه خوب نبودن هایت را به او گفتے و او حالا، دوباره مے پرسد: خوبے؟ و تو این بار، با خیال راحت میگویے: خوبم ... این آدم ها این آدم ها... اگر از این آدم ها دور و برتان هست، یادتان باشد که خودشان مدت هاست منتظر شنیدن یک خوبے؟ واقعے هستند....
۴.۲k
۲۲ اسفند ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۶۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.