کاش او باشد و من باشم و باران باشد
کاش او باشد و من باشم و باران باشد
موقع عاشقی و فصل بهاران باشد
دست در دست من و نم نم باران به لبش
بوسه از گونه او راحت و آسان باشد
مست و بیتاب شوم هر نفس از خنده او
غصه هم رو به سرازیری و پایان باشد
ولی افسوس که این عشق به مقصد نرسد
بایدم بی ثمر و بی سر و سامان باشد
آنکه با رهگذران ساده ببندد پیمان
چون نمک خورد کجا فکر نمکدان باشد
آخرش نیست بجز سرزنش و حسرت و درد
عشق هایی که شروعش به خیابان باشد
موقع عاشقی و فصل بهاران باشد
دست در دست من و نم نم باران به لبش
بوسه از گونه او راحت و آسان باشد
مست و بیتاب شوم هر نفس از خنده او
غصه هم رو به سرازیری و پایان باشد
ولی افسوس که این عشق به مقصد نرسد
بایدم بی ثمر و بی سر و سامان باشد
آنکه با رهگذران ساده ببندد پیمان
چون نمک خورد کجا فکر نمکدان باشد
آخرش نیست بجز سرزنش و حسرت و درد
عشق هایی که شروعش به خیابان باشد
۱۴۰
۲۶ فروردین ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.