در میدان نبرد جنگیدم با دشمنان دور و نزدیک جنگیدم در سرما
در میدان نبرد جنگیدم با دشمنان دور و نزدیک جنگیدم در سرمای زمستان جنگیدم در گرمای تابستان جنگیدم زخمی شدم جان گرفتم و خون دادم سپر به سپر تن به تن با سلاح گرم با سلاح سر جنگیدم سالیان سال جنگیدم پیروزی ها داشتم و شکست ها، عزیزانی را گرفتم و عزیزانی را از دست دادم با خشم تمام به قلب دشمنانم شلیک کردم با غم فراوان بر بالین همسنگرم گریستم ولی خسته نشدم جا نخوردم چون برای تو جنگیدم، برای رسیدن به تو میدان به میدان سرزمین به سرزمین جنگیدم تا تورا فتح کنم اما در آخرین نبردم نبودنت سینه مرا شکافت دلتنگیت قلبم را هدف گرفت و اندوهت به من شلیک کرد ومن نا باورانه ایستاده نگریستم حتی بی آنکه حتی مجال اشک ریختن داشته باشد.
🌙 من
🌙 من
۱.۲k
۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.