گفت:وقتی بی حجابی، انتظار امنیت
گفت:وقتی بی حجابی، انتظار امنیت
نداشته باش!
گفتم چرا؟؟ گفت دختر بی حجاب در
کوچه و خیابان ماننده گوشتی در دریاست!مگر
می شود گوشتی بدون محافظ در دریا رها
باشد و انتظار بلعیده شدن توسط کوسه ها را
نداشته باشد
هیچ نگفتم... تنها به قدر تفکرش که از کار
افتاده بود خندیدم.
به حرف های تکراری .... به عقاید و توهینی که به
خود و هم جنسان خود می کرد خندیدم
به خود می گفت کوسه... به خود می گفت...
درنده... وحشی...خود راجانداری
می پنداشت که بره غریزه خویش است!
جانداری که قدرت تفکر ندارد!
جانداری که با دیدن دوتار مو، خوی درندگیش
اوج می یابد!
و همین شد که من از تمام معلم های دینی متنفر
گشتم که دانسته یا ندانسته مغزها را شستند!!
مردها را گرگ و زن ها را طعمه نامیدند!
و همه ما این را باور کردیم!
فارغ از این که ما حیوان نبودیم! فارغ از این که
غریزه،فرمانروای موجودیتمان نبود،باور
کردیم!
وچه گوسفند وار به دنبال حجاب برای رهایی
از دست گرگانی بودیم که روزی برادر،پدر،و همسر
نامیده می شدند!! و چه تهمت هایی که به هر دو جنس وارد کردند و ان را
عفت و حجاب نامیدند....
نداشته باش!
گفتم چرا؟؟ گفت دختر بی حجاب در
کوچه و خیابان ماننده گوشتی در دریاست!مگر
می شود گوشتی بدون محافظ در دریا رها
باشد و انتظار بلعیده شدن توسط کوسه ها را
نداشته باشد
هیچ نگفتم... تنها به قدر تفکرش که از کار
افتاده بود خندیدم.
به حرف های تکراری .... به عقاید و توهینی که به
خود و هم جنسان خود می کرد خندیدم
به خود می گفت کوسه... به خود می گفت...
درنده... وحشی...خود راجانداری
می پنداشت که بره غریزه خویش است!
جانداری که قدرت تفکر ندارد!
جانداری که با دیدن دوتار مو، خوی درندگیش
اوج می یابد!
و همین شد که من از تمام معلم های دینی متنفر
گشتم که دانسته یا ندانسته مغزها را شستند!!
مردها را گرگ و زن ها را طعمه نامیدند!
و همه ما این را باور کردیم!
فارغ از این که ما حیوان نبودیم! فارغ از این که
غریزه،فرمانروای موجودیتمان نبود،باور
کردیم!
وچه گوسفند وار به دنبال حجاب برای رهایی
از دست گرگانی بودیم که روزی برادر،پدر،و همسر
نامیده می شدند!! و چه تهمت هایی که به هر دو جنس وارد کردند و ان را
عفت و حجاب نامیدند....
۵۲۴
۱۴ خرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.