کف بالکن نشسته بودم و پاهام رو از لا به لای نرده ها آویزو
کف بالکن نشسته بودم و پاهام رو از لا به لای نرده ها آویزون کرده بودم ، یهو صدای پاهاش که روی سرامیک می کشید رو شنیدم ، همین طوری که توی تاریکی شب خیره شده بودم به یه لامپ روشن ساختمون رو به رو ای ...
گفت : باز که بیداری، خوابت نمیاد؟ نشست کنارم گفتم : خواب بد دیدم ...
فندکشو از کنار نرده برداشت سیگارشو روشن کرد گفت : تعریف کن ببینم .
دستمو بردم توی پاکت سیگارش زیر چشمی نگاهم کرد اومد خط و نشون بکشه واسم با چشماش که نتونست و یه لبخند کج زد ...
سیگارمو واسم روشن کرد . گفتم : باد می یومد ، خیلی شدید بود همه چیزو داشت با خودش می برد ، با یه متر فاصله رو به روی هم بودیم . میخواستم بیام پیشت تقلا میکردم ، زور میزدم، نفسم بند اومده بود ، هر یه قدمی که میومدم سمتت باد یه قدم منو مینداخت عقب .. .
دستش رو انداخت دورم مثل من خیره شده بود به یه لامپ روشن ساختمون رو به رو ای ....
سرمو تکیه دادم به شونه اش ، یه قطره اشک از چشم چپم سر خورد روی پیرهنش ...
سیگارشو کنار پاهاش خاموش کرد ، آروم زیر لب پرسید: میترسی؟
یه قطره از چشم راستم سر خورد تا روی لبم ، با بغض گفتم : اگه باد بیاد چی ؟ اگه همه چیزو با خودش ببره ، حتی تو رو .. .
سرش رو تکیه داد به سرم ، سیگارمو از لای دستم کشید و خاموش کرد .
گفت : میگن آدم هایی که بعده یه مدت طولانی از کما بیرون میان ، اولین چیزی که میگن اغلب یه اسمه : مارال ، حسین ، سارا ، وحید ، مریم ، شیما .. .
هرکدوم از این اسم ها ممکنه اولین اسمی باشه که بعد از به هوش اومدن یه آدم هایی با لب های خشک و صدای تیکه تیکه صدا کرده باشن ...
باد ، بوران ، برف ، تگرگ ، طوفان ، سیل ، مهم نیست جدا بشیم مهم نیست چی جدامون کنه ، حتی مهم نیست هر قدمی که میریم سمت هم یه قدم به عقب هولمون بدن ، میدونی میخوام چی بگم ؟
دستش رو کشید روی سینه و سرش : تو اینجایی ، تو اینجایی ....
تو اسمی نیستی که یادم بره ، یه اسم هایی هست بیشتر از این که اسم یه آدم دیگه باشه اسم تو میشه ، واسه این که خودت دوباره زنده بشی ، واسه به هوش اومدنت باید صداشون کنی ،هر بار هم که به هوش بیام صدات می کنم ، حتی اگه تو بالای سرم نباشی.
حالا بخوابیم ؟
گفت : باز که بیداری، خوابت نمیاد؟ نشست کنارم گفتم : خواب بد دیدم ...
فندکشو از کنار نرده برداشت سیگارشو روشن کرد گفت : تعریف کن ببینم .
دستمو بردم توی پاکت سیگارش زیر چشمی نگاهم کرد اومد خط و نشون بکشه واسم با چشماش که نتونست و یه لبخند کج زد ...
سیگارمو واسم روشن کرد . گفتم : باد می یومد ، خیلی شدید بود همه چیزو داشت با خودش می برد ، با یه متر فاصله رو به روی هم بودیم . میخواستم بیام پیشت تقلا میکردم ، زور میزدم، نفسم بند اومده بود ، هر یه قدمی که میومدم سمتت باد یه قدم منو مینداخت عقب .. .
دستش رو انداخت دورم مثل من خیره شده بود به یه لامپ روشن ساختمون رو به رو ای ....
سرمو تکیه دادم به شونه اش ، یه قطره اشک از چشم چپم سر خورد روی پیرهنش ...
سیگارشو کنار پاهاش خاموش کرد ، آروم زیر لب پرسید: میترسی؟
یه قطره از چشم راستم سر خورد تا روی لبم ، با بغض گفتم : اگه باد بیاد چی ؟ اگه همه چیزو با خودش ببره ، حتی تو رو .. .
سرش رو تکیه داد به سرم ، سیگارمو از لای دستم کشید و خاموش کرد .
گفت : میگن آدم هایی که بعده یه مدت طولانی از کما بیرون میان ، اولین چیزی که میگن اغلب یه اسمه : مارال ، حسین ، سارا ، وحید ، مریم ، شیما .. .
هرکدوم از این اسم ها ممکنه اولین اسمی باشه که بعد از به هوش اومدن یه آدم هایی با لب های خشک و صدای تیکه تیکه صدا کرده باشن ...
باد ، بوران ، برف ، تگرگ ، طوفان ، سیل ، مهم نیست جدا بشیم مهم نیست چی جدامون کنه ، حتی مهم نیست هر قدمی که میریم سمت هم یه قدم به عقب هولمون بدن ، میدونی میخوام چی بگم ؟
دستش رو کشید روی سینه و سرش : تو اینجایی ، تو اینجایی ....
تو اسمی نیستی که یادم بره ، یه اسم هایی هست بیشتر از این که اسم یه آدم دیگه باشه اسم تو میشه ، واسه این که خودت دوباره زنده بشی ، واسه به هوش اومدنت باید صداشون کنی ،هر بار هم که به هوش بیام صدات می کنم ، حتی اگه تو بالای سرم نباشی.
حالا بخوابیم ؟
۹.۹k
۱۲ تیر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۶۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.