گنه کردی بیا می بخشمت گفتم که غفارم/ تو با خود دشمنی ک
گنه کردی بیا می بخشمت گفتم که غفارم/ تو با خود دشمنی کردی ولی من دوستت دارم/
اگر من با تو بد بودم ترا دعوت نمی کردم / گشودم در که بر گردی ببینی لطف بسیارم/
تو مهمان عزیزی بر من و من میزبان تو/ چگونه میهمان نومید برگردد ز دربارم/
زبستر نیمه شب برخیزو اشکی ریز بر دامن/ که با اشک شبت خاموش گردد شعلۀ نارم/
تو آن عبدی که در گرداب جرم و معصیت غرقی/
من آن ربّم که باشد دمبدم لطف و کرم کارم/
بجز نومیدی از عفوم ببخشم هر گناهی را / امید آور ، امیدآورکه من از یأس بیزارم/
عذاب و عفو باشد هر دو تحت اختیار من / توان سوزانمت اما به بخشیدن سزاوارم/
تو دائم غافل و من آنی از تو نیستم غافل/ توخواب و من زلطف ومرحمت پیوسته بیدارم/
به بازار محبت اشک باشد بهترین کالا / که هر یک قطره را با یک نم رحمت خریدارم/
اگر من با تو بد بودم ترا دعوت نمی کردم / گشودم در که بر گردی ببینی لطف بسیارم/
تو مهمان عزیزی بر من و من میزبان تو/ چگونه میهمان نومید برگردد ز دربارم/
زبستر نیمه شب برخیزو اشکی ریز بر دامن/ که با اشک شبت خاموش گردد شعلۀ نارم/
تو آن عبدی که در گرداب جرم و معصیت غرقی/
من آن ربّم که باشد دمبدم لطف و کرم کارم/
بجز نومیدی از عفوم ببخشم هر گناهی را / امید آور ، امیدآورکه من از یأس بیزارم/
عذاب و عفو باشد هر دو تحت اختیار من / توان سوزانمت اما به بخشیدن سزاوارم/
تو دائم غافل و من آنی از تو نیستم غافل/ توخواب و من زلطف ومرحمت پیوسته بیدارم/
به بازار محبت اشک باشد بهترین کالا / که هر یک قطره را با یک نم رحمت خریدارم/
۱.۰k
۰۷ تیر ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.