هنوزهم خستگیهایم را باتو بدرمیکنم
هنوزهم خستگیهایم را باتو بدرمیکنم
درآغوشم میگیری
محکم به سینه ات فشارم میدهی
دردشیرینی دراستخوانهایم میپیچد
تمام خستگیهایم را با فریادی از گلوخارج میکنم
سرم را روی شانه ات میگذارم
پشتم را نوازش میکنی
ومن با بوسه ای مهربانیت را جبران میکنم
&آقایی از داشتنت به خودم میبالم &
درآغوشم میگیری
محکم به سینه ات فشارم میدهی
دردشیرینی دراستخوانهایم میپیچد
تمام خستگیهایم را با فریادی از گلوخارج میکنم
سرم را روی شانه ات میگذارم
پشتم را نوازش میکنی
ومن با بوسه ای مهربانیت را جبران میکنم
&آقایی از داشتنت به خودم میبالم &
۱.۴k
۱۲ تیر ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.