رفتم پیش یه فالگیر گفتم آینده م رو بهم بگو.یه نگاه بهم کر

رفتم پیش یه فالگیر گفتم آینده م رو بهم بگو.یه نگاه بهم کرد گفت خیلی بدبختی
گفتم از کجا فهمیدی؟گفت از تیشرتت که کردی تو شلوارت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
‏یه رفیق دارم صدتومن ازم طلبکاره

اونقدری که اون آگهی استخدام برام پیدا میکنه و میفرسته و دنبال کاره برام، خودم دنبال کار نیستم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اون زمان که تلویزیون کارتون ﻓﻮﺗﺒﺎﻟﯿﺴﺘﺎ میداد

ﺳﻮﺑﺎﺳﺎ ﺗﻮ ﺩﻟﺶ میگفت:
ﻣﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺒﺮﯾﻢ

ﻣﯿﺰﻭﮔﯽ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺗﻤﺎﺷﺎﮔﺮﺍ ﻣﯿﮕﻪ:
ﺩﺭﺳﺘﻪ ﺳﻮﺑﺎﺳﺎ ما میبریم
مسابقه مدرسه ای داشتیم 0-2 عقب بودیم
یه نگاه کردم به مهاجم خط حمله ، تو دلم گفتم ممد ما باید ببریم ممد

یهو مربیمون گفت: چته مثل دیوار وایسادی برو توپو بگیر عنتر

ازون روز دیگه آدم سابق نشدم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

‏رفتم آتش نشانی استخدام بشم یارو تو مصاحبه پرسید میدونی بدتر از سوختن چیه؟گفتم اینکه دوسش داشته باشی و نتونی بگی؟
گفت برو تا با کپسول نزدمت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

باز خوبه شما رو با بچه های فامیل مقایسه میکردن.
ما تو فامیلمون درسخون نداشتیم مستقیم با خود بوعلی سینا مقایسه می شدیم

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
‏یه مدتّم با یه آهنگ اُکراینی اشک ریختم ، عاشق شدم ، خاطره ساختم ،
بعد که رفتم معنیشو خودم دیدم، یارو در حمایت از سگا اینو خونده بود!!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تو کوچه موتوریه اومد دختره رو اذیت کنه دویدم رفتم کمک فرار کرد پسره.یکم آب دادم دختره خورد حالش که جا اومد گفت شما پسرا همتون آشغالین،رفت