از یه جایی تو زندگیت یه آدمایی میان که فکر میکنی میتونی ب
از یه جایی تو زندگیت یه آدمایی میان که فکر میکنی میتونی بهشون اعتماد کنی.
یهو بی خبر میان و میمونن،اولش خوبن و تظاهر میکنن که دوستت دارن و توعم اونقدر ساده و احمقی که بدون هیچ شَک و تردیدی همه ی حرفاشون رو باور میکنی.گاهی اونقدر میگذرع که میشه دلیل خنده هات،میشن دلیل خوشبختیت و امید زندگیت.
انقد عاشقش میشی که کور و کَر میشی
و نمیتونی دروغا و کارای بدشو ببینی و نه حرفایی که ازارت میده.
بعد ها که میگذره یهو وسط خنده هات همچیو میزارن و میرن و اونوقت تویی
که یهو نابود میشی،یهو میشکنی و از همه چی زده میشی.
حتی دیگه نمیتونی بخندی و گاهی وقتا هم اونقد به احمق بودنت فکر میکنی که از خودت متنفر میشی،گاهی اونقدر درد میکشی که هیچ راهی نمیبینی و دلت میخواد بمیری و خلاص شی.
همون آدمایی که میشن دلیل شادی زندگیت،یهویی میشن دلیل نابودی و تاریکی و غم زندگیت،میشن دلیل بزرگترین درد زندگیت و جاشونو
هیچکس نمیتونه پُر کنه.
آدمایی که فقط انگار یهویی قید همچیو
میزنن، آدمایی که هیچوقت دوست
نداشتن و بازیگر بودن و فقط تظاهر به دوست داشتن میکردن و بعد اونقدر
دلت میشکنه که از همه ی آدما متنفر
میشی.
آدمایی که فقط بلدن یهویی برن و زیر حرفاشون بزنن و بعد رفتنشون تو میمونی و یک مشت درد و غم که
نمیتونی با خودت حمل کنی و بعضی
وقتا تا سر حد مرگ خفَت میکنن.
دیگه جای خندیدن لبات،چشات اشک
میریزن و درد میکشن.
آدمایی که کل زندگیتو با پاشون میزاری
و اونا هم پا میزارن رو زندگیت.
آدمایی که هیچوقت آدم نیستن.
دلیل شکستن هم نباشیم،از یه جایی
به بعد جبران خیلی چیزا دیگه ممکن
نمیشه.
-
یهو بی خبر میان و میمونن،اولش خوبن و تظاهر میکنن که دوستت دارن و توعم اونقدر ساده و احمقی که بدون هیچ شَک و تردیدی همه ی حرفاشون رو باور میکنی.گاهی اونقدر میگذرع که میشه دلیل خنده هات،میشن دلیل خوشبختیت و امید زندگیت.
انقد عاشقش میشی که کور و کَر میشی
و نمیتونی دروغا و کارای بدشو ببینی و نه حرفایی که ازارت میده.
بعد ها که میگذره یهو وسط خنده هات همچیو میزارن و میرن و اونوقت تویی
که یهو نابود میشی،یهو میشکنی و از همه چی زده میشی.
حتی دیگه نمیتونی بخندی و گاهی وقتا هم اونقد به احمق بودنت فکر میکنی که از خودت متنفر میشی،گاهی اونقدر درد میکشی که هیچ راهی نمیبینی و دلت میخواد بمیری و خلاص شی.
همون آدمایی که میشن دلیل شادی زندگیت،یهویی میشن دلیل نابودی و تاریکی و غم زندگیت،میشن دلیل بزرگترین درد زندگیت و جاشونو
هیچکس نمیتونه پُر کنه.
آدمایی که فقط انگار یهویی قید همچیو
میزنن، آدمایی که هیچوقت دوست
نداشتن و بازیگر بودن و فقط تظاهر به دوست داشتن میکردن و بعد اونقدر
دلت میشکنه که از همه ی آدما متنفر
میشی.
آدمایی که فقط بلدن یهویی برن و زیر حرفاشون بزنن و بعد رفتنشون تو میمونی و یک مشت درد و غم که
نمیتونی با خودت حمل کنی و بعضی
وقتا تا سر حد مرگ خفَت میکنن.
دیگه جای خندیدن لبات،چشات اشک
میریزن و درد میکشن.
آدمایی که کل زندگیتو با پاشون میزاری
و اونا هم پا میزارن رو زندگیت.
آدمایی که هیچوقت آدم نیستن.
دلیل شکستن هم نباشیم،از یه جایی
به بعد جبران خیلی چیزا دیگه ممکن
نمیشه.
-
۱۸.۰k
۲۹ مرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.