مــــــــــــــــــــریم اسدی:
مــــــــــــــــــــریم اسدی:
تــک درخـتی تـیـره بــخـتـم
کــه در ســکــوت صـــحــرا
فریاد من شکسته در گلویم
تک درختی بی پناهم
کــه دشــت آرزو هــا
گردید آخر مزار آرزویم
خشک و بی بارم پس سحرم کو
آن شــادابی آن بـرگ و بــرم کو
دور از یاران بـی توشــه و بـرگم
غم خانه محنت همسایه مرگم
بـر رخــســارم غـبــار غـم نشسـته
طوفان از من چه شاخه ها شکسته
چو نـهـال زهـرآلـوده هـمـه کـس از من بگریزد
نه کسی با من بنشیند نه کسی با من آمیـزد
گویم غم خود را با خـار بـیابان
در سینه نهفتم اسرار فراوان
در دل شب سکوت صحرا وبختم افزا آااا
از تو جدا بگویم ای مه حدیث خود با ماه
تــک درخـتی تـیـره بــخـتـم
کــه در ســکــوت صـــحــرا
فریاد من شکسته در گلویم
تک درختی بی پناهم
کــه دشــت آرزو هــا
گردید آخر مزار آرزویم
خشک و بی بارم پس سحرم کو
آن شــادابی آن بـرگ و بــرم کو
دور از یاران بـی توشــه و بـرگم
غم خانه محنت همسایه مرگم
بـر رخــســارم غـبــار غـم نشسـته
طوفان از من چه شاخه ها شکسته
ترانه سرا:مریم اسدی
تــک درخـتی تـیـره بــخـتـم
کــه در ســکــوت صـــحــرا
فریاد من شکسته در گلویم
تک درختی بی پناهم
کــه دشــت آرزو هــا
گردید آخر مزار آرزویم
خشک و بی بارم پس سحرم کو
آن شــادابی آن بـرگ و بــرم کو
دور از یاران بـی توشــه و بـرگم
غم خانه محنت همسایه مرگم
بـر رخــســارم غـبــار غـم نشسـته
طوفان از من چه شاخه ها شکسته
چو نـهـال زهـرآلـوده هـمـه کـس از من بگریزد
نه کسی با من بنشیند نه کسی با من آمیـزد
گویم غم خود را با خـار بـیابان
در سینه نهفتم اسرار فراوان
در دل شب سکوت صحرا وبختم افزا آااا
از تو جدا بگویم ای مه حدیث خود با ماه
تــک درخـتی تـیـره بــخـتـم
کــه در ســکــوت صـــحــرا
فریاد من شکسته در گلویم
تک درختی بی پناهم
کــه دشــت آرزو هــا
گردید آخر مزار آرزویم
خشک و بی بارم پس سحرم کو
آن شــادابی آن بـرگ و بــرم کو
دور از یاران بـی توشــه و بـرگم
غم خانه محنت همسایه مرگم
بـر رخــســارم غـبــار غـم نشسـته
طوفان از من چه شاخه ها شکسته
ترانه سرا:مریم اسدی
۱.۲k
۱۲ شهریور ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.