کاش عشقم می دانست باچه شوقی اشک هایم رادرتاریکی شب به خاط
کاش عشقم می دانست باچه شوقی اشک هایم رادرتاریکی شب به خاطرش برگونه هایم میریختم،کاش میدانست هرشب برایش چه آرزوهایی میکردم ،کاش می دانست چه تلاشی به خاطر ساختن زندگی زیبا برایش میکردم ،کاش می دانست جانم دردست اوست،کاش می دانست به هردری میزدم تااورا یک لحظه ازدور ببینم،کاش می دانست بارفتنش داغون میشم ،شاید اگر می دانست مرا اینگونه ساده رها نمیکرد!شاید شاید شاید
۵۶۹
۱۷ تیر ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.