چند روزی است ......
چند روزی است ......
حس می کنم پیر شده ام ......
نه با عشق ......
که از عشق.....
چند روزی است....
بد عذاب وجدان رهایم نمی کند......
جوری که به حضور هم بد عادت شده ایم...
چند روزی است حس می کنم....
کسی از جاییی بد نگاهم می کنند.....
چند سالی است به [روزمره زدگی] مبتلا شده ام.....
روزمره ها آنقدر تکرار می شوند که عادت می شوند.......
و قدیمی ها درست گفتند......
[ ترک عادت موجب مرض است]
خیلی اوقات این عادت هاخوب است......
اما اگر روزمره ات یادی ، صلواتی ، ذکری ، فاتحه ای باشد .....
برای آن ها که مانده اند از ما که که رفته ایم......
گاهی دلم آتش می گیرد وقتی روزمره های عادت شده ام بی لیاقتند برای تکرار یادشان
(من) :)
حس می کنم پیر شده ام ......
نه با عشق ......
که از عشق.....
چند روزی است....
بد عذاب وجدان رهایم نمی کند......
جوری که به حضور هم بد عادت شده ایم...
چند روزی است حس می کنم....
کسی از جاییی بد نگاهم می کنند.....
چند سالی است به [روزمره زدگی] مبتلا شده ام.....
روزمره ها آنقدر تکرار می شوند که عادت می شوند.......
و قدیمی ها درست گفتند......
[ ترک عادت موجب مرض است]
خیلی اوقات این عادت هاخوب است......
اما اگر روزمره ات یادی ، صلواتی ، ذکری ، فاتحه ای باشد .....
برای آن ها که مانده اند از ما که که رفته ایم......
گاهی دلم آتش می گیرد وقتی روزمره های عادت شده ام بی لیاقتند برای تکرار یادشان
(من) :)
۱.۳k
۱۱ مهر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.