یکی به پسرش گفت:
یکی به پسرش گفت:
برو ببین چرا از خونه ی همسایه سر وصدا میاد؟
پسره رفت و فهمید که دخترهمسایشون با دوست پسرش فرار کرده..
خجالت کشید که به باباش موضوع رو بگه و بهش گفت ماشین همسایمون دزدیده شده..!!
پدرش رفت که به مرد دلداری بده و بهش گفت:ای مرد خداروشکر که از دستش خلاص شدید،تو هرجا با یکی می دیدمش..
وچندبار اون رو با دوستای پسرت دیدمش وچندبار هم با بچه های همسایمون بود..
بخدا اون همیشه پیش یکی بود به خودم می گفتم،اصلا اون توان راه رفتن داره؟!از بس که سوارش می شن؟!
وهر روز می خواستم بهت بگم ولی نمی دیدمت..
درسته که من همسایه اتم ولی دوست نداشتم که بدون مشورت باتو تو مسایلتون دخالت کنم..
ولی باور کن جای دوری نمیره،ومن مطمینم اون رو پیش همین یکی از لات ها می بینی..وبعد که باهاش بازی کرد و ازش سیر شد اون رو جلوی در میذاره و فرار میکنه..
بین خودم وخودت باشه یه بار منم سوارش شدم اما باهاش حال نکردم،صداش تا آخر خیابون رسید..
پدر در حال حاضر در سی سی یو می باشد...
برو ببین چرا از خونه ی همسایه سر وصدا میاد؟
پسره رفت و فهمید که دخترهمسایشون با دوست پسرش فرار کرده..
خجالت کشید که به باباش موضوع رو بگه و بهش گفت ماشین همسایمون دزدیده شده..!!
پدرش رفت که به مرد دلداری بده و بهش گفت:ای مرد خداروشکر که از دستش خلاص شدید،تو هرجا با یکی می دیدمش..
وچندبار اون رو با دوستای پسرت دیدمش وچندبار هم با بچه های همسایمون بود..
بخدا اون همیشه پیش یکی بود به خودم می گفتم،اصلا اون توان راه رفتن داره؟!از بس که سوارش می شن؟!
وهر روز می خواستم بهت بگم ولی نمی دیدمت..
درسته که من همسایه اتم ولی دوست نداشتم که بدون مشورت باتو تو مسایلتون دخالت کنم..
ولی باور کن جای دوری نمیره،ومن مطمینم اون رو پیش همین یکی از لات ها می بینی..وبعد که باهاش بازی کرد و ازش سیر شد اون رو جلوی در میذاره و فرار میکنه..
بین خودم وخودت باشه یه بار منم سوارش شدم اما باهاش حال نکردم،صداش تا آخر خیابون رسید..
پدر در حال حاضر در سی سی یو می باشد...
۲.۵k
۳۱ تیر ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.