بدنم زجر میکشد ،
بدنم زجر میکشد ،
پوست تنم درد میکند ،
سینه ام ، دست و پایم
سرم خالی است و
دلم بهم میخورد
و از همه بدتر طعمی است که در دهنم است نه خون است ،
نه مرگ است ، نه تب ،
اما همه اینها با هم ،
کافی است که زبانم را تکان بدهم
تا دنیا سیاه بشود
و از همه موجودات نفرت پیدا کنم
چه سخت است ،
چه تلخ است انسان بودن!!!!!....
پوست تنم درد میکند ،
سینه ام ، دست و پایم
سرم خالی است و
دلم بهم میخورد
و از همه بدتر طعمی است که در دهنم است نه خون است ،
نه مرگ است ، نه تب ،
اما همه اینها با هم ،
کافی است که زبانم را تکان بدهم
تا دنیا سیاه بشود
و از همه موجودات نفرت پیدا کنم
چه سخت است ،
چه تلخ است انسان بودن!!!!!....
۲.۹k
۱۰ دی ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۶۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.