آدم و حوّا در بهشت
آدم و حوّا در بهشت
در دنیا جایگاهی بسیار خوب و پردرخت و شاداب وجود داشت که به آن بهشت دنیا میگفتند. خداوند آدم - علیه السلام - را در همانجا آفرید و روح انسانی را در او دمید، و به فرشتگان فرمان داد تا او را سجده کنند.(1)
از آن جا که خداوند اراده کرده بود تا فرزندانی به آدم عطا کند، و نسل او را به وجود آورد، مشیت او چنین قرار گرفت که حضرت آدم همسری داشته باشد تا با او ازدواج نموده و از او دارای فرزند گردد.
خداوند حوّا را از زیادی گِل آدم - علیه السلام - آفرید، بنابراین حوّا بعد از آفرینش آدم - علیه السلام - آفریده شده است.(2)
عمرو بن ابی مقدام میگوید: از امام باقر - علیه السلام - پرسیدم: «خداوند حوّا را از چه چیز آفرید؟»
امام باقر - علیه السلام - فرمود: «مردم در این مورد چه میگویند؟» گفتم: «میگویند خداوند حوّا را از یکی از دندههای آدم - علیه السلام - آفرید». فرمود: «آنها دروغ میگویند، آیا خداوند ناتوان است که حوّا را از غیر دنده آدم بیافریند؟»
گفتم: «فدایت گردم ای پسر رسول خدا! پس خداوند حوّا را از چه چیز آفرید؟
امام باقر - علیه السلام - فرمود: «پدرم از پدرانش نقل کرد که رسول خدا - صلّی الله علیه و آله - فرمود: خداوند متعال مقداری از گِل را گرفت و آن را با دست قدرتش درهم آمیخت، و از آن گِل، آدم - علیه السلام - را آفرید، و سپس از آن گل مقداری اضافه آمد، خداوند از آن اضافی، حوّا - علیها السلام - را آفرید.»(3)
آدم - علیه السلام - به این ترتیب از تنهایی بیرون آمد، و با حوّا اُنس گرفت؛ چنان که امام صادق - علیه السلام - فرمود: «ازاین رو زنان را «نساء» میگویند، چون این واژه در اصل اُنس است، و برای آدم - علیه السلام - جز حوّا کسی نبود تا با او اُنس بگیرد.»(4)
آری زن و مرد از یک ریشهاند، و هر دو انسان بوده و تکمیل کننده همدیگر میباشند، و آرامش آنها در زندگی و انس با همدیگر تحقق مییابد.
آزمایش آدم و حوّا، در بهشت دنیا
آدم از چگونگی زندگی بر روی زمین هیچ گونه اطلاعی نداشت، و تحمل زحمتهای آن، بدون مقدمه برای او مشکل بود، و از چگونگی کردار و رفتار در زمین باید اطّلاعات و آگاهی پیدا میکرد. بنابراین میبایست مدّتی کوتاه تمرینها و آموزشهای لازم را در محیط آرامِ بهشتِ دنیا ببیند، و بداند زندگی روی زمین با برنامهها و تکالیف و مسئولیتها آمیخته است، که انجام صحیح آنها باعث سعادت و تکامل و بقای نعمت است و سرباز زدن از آن، سبب رنج و ناراحتی.
و نیز بداند هر چند او آزاد آفریده شده، اما این آزادی به طور مطلق و نامحدود نیست که هر چه خواست انجام دهد. او میبایست از پارهای از اشیاء روی زمین چشم بپوشد. نیز لازم بود بداند، چنان نیست که اگر خطا و لغزشی کند، درهای سعادت برای همیشه به روی او بسته میشود و راه بازگشت برای او نیست، بلکه راه بازگشت وجود دارد و او میتواند پیمان ببندد که برخلاف دستور خدا کاری را انجام ندهد، تا بار دیگر به بهرهمندی از نعمتهای الهی نائل گردد.
او در محیط بهشت لازم بود تا حدّی پخته شود. دوست و دشمن خود را بشناسد، چگونگی زندگی در زمین را فراگیرد، و با داشتن این آمادگی، به روی زمین قدم بگذارد. اینها اموری بود که هم آدم و هم فرزندان او در زندگی آینده خود به آن نیاز داشتند. بنابراین شاید علت این که آدم - علیه السلام - در عین این که برای خلافت و نمایندگی خدا در زمین، آفریده شده بود، اما مدتی در بهشت دنیا، درنگ کرد، این بود که دستورهایی به او داده شود، تا تمرین و آموزشهای لازم را برای ورود به زمین ببیند.(5) بنابراین سکونت آدم و حوّا در بهشت، در حقیقت دوره آموزشی آنها برای پاگذاشتن به میدان زمین برای جبههگیری در برابر انحرافات و ناملایمات، و کسب سعادت بود.
داستانهای قرآن
در دنیا جایگاهی بسیار خوب و پردرخت و شاداب وجود داشت که به آن بهشت دنیا میگفتند. خداوند آدم - علیه السلام - را در همانجا آفرید و روح انسانی را در او دمید، و به فرشتگان فرمان داد تا او را سجده کنند.(1)
از آن جا که خداوند اراده کرده بود تا فرزندانی به آدم عطا کند، و نسل او را به وجود آورد، مشیت او چنین قرار گرفت که حضرت آدم همسری داشته باشد تا با او ازدواج نموده و از او دارای فرزند گردد.
خداوند حوّا را از زیادی گِل آدم - علیه السلام - آفرید، بنابراین حوّا بعد از آفرینش آدم - علیه السلام - آفریده شده است.(2)
عمرو بن ابی مقدام میگوید: از امام باقر - علیه السلام - پرسیدم: «خداوند حوّا را از چه چیز آفرید؟»
امام باقر - علیه السلام - فرمود: «مردم در این مورد چه میگویند؟» گفتم: «میگویند خداوند حوّا را از یکی از دندههای آدم - علیه السلام - آفرید». فرمود: «آنها دروغ میگویند، آیا خداوند ناتوان است که حوّا را از غیر دنده آدم بیافریند؟»
گفتم: «فدایت گردم ای پسر رسول خدا! پس خداوند حوّا را از چه چیز آفرید؟
امام باقر - علیه السلام - فرمود: «پدرم از پدرانش نقل کرد که رسول خدا - صلّی الله علیه و آله - فرمود: خداوند متعال مقداری از گِل را گرفت و آن را با دست قدرتش درهم آمیخت، و از آن گِل، آدم - علیه السلام - را آفرید، و سپس از آن گل مقداری اضافه آمد، خداوند از آن اضافی، حوّا - علیها السلام - را آفرید.»(3)
آدم - علیه السلام - به این ترتیب از تنهایی بیرون آمد، و با حوّا اُنس گرفت؛ چنان که امام صادق - علیه السلام - فرمود: «ازاین رو زنان را «نساء» میگویند، چون این واژه در اصل اُنس است، و برای آدم - علیه السلام - جز حوّا کسی نبود تا با او اُنس بگیرد.»(4)
آری زن و مرد از یک ریشهاند، و هر دو انسان بوده و تکمیل کننده همدیگر میباشند، و آرامش آنها در زندگی و انس با همدیگر تحقق مییابد.
آزمایش آدم و حوّا، در بهشت دنیا
آدم از چگونگی زندگی بر روی زمین هیچ گونه اطلاعی نداشت، و تحمل زحمتهای آن، بدون مقدمه برای او مشکل بود، و از چگونگی کردار و رفتار در زمین باید اطّلاعات و آگاهی پیدا میکرد. بنابراین میبایست مدّتی کوتاه تمرینها و آموزشهای لازم را در محیط آرامِ بهشتِ دنیا ببیند، و بداند زندگی روی زمین با برنامهها و تکالیف و مسئولیتها آمیخته است، که انجام صحیح آنها باعث سعادت و تکامل و بقای نعمت است و سرباز زدن از آن، سبب رنج و ناراحتی.
و نیز بداند هر چند او آزاد آفریده شده، اما این آزادی به طور مطلق و نامحدود نیست که هر چه خواست انجام دهد. او میبایست از پارهای از اشیاء روی زمین چشم بپوشد. نیز لازم بود بداند، چنان نیست که اگر خطا و لغزشی کند، درهای سعادت برای همیشه به روی او بسته میشود و راه بازگشت برای او نیست، بلکه راه بازگشت وجود دارد و او میتواند پیمان ببندد که برخلاف دستور خدا کاری را انجام ندهد، تا بار دیگر به بهرهمندی از نعمتهای الهی نائل گردد.
او در محیط بهشت لازم بود تا حدّی پخته شود. دوست و دشمن خود را بشناسد، چگونگی زندگی در زمین را فراگیرد، و با داشتن این آمادگی، به روی زمین قدم بگذارد. اینها اموری بود که هم آدم و هم فرزندان او در زندگی آینده خود به آن نیاز داشتند. بنابراین شاید علت این که آدم - علیه السلام - در عین این که برای خلافت و نمایندگی خدا در زمین، آفریده شده بود، اما مدتی در بهشت دنیا، درنگ کرد، این بود که دستورهایی به او داده شود، تا تمرین و آموزشهای لازم را برای ورود به زمین ببیند.(5) بنابراین سکونت آدم و حوّا در بهشت، در حقیقت دوره آموزشی آنها برای پاگذاشتن به میدان زمین برای جبههگیری در برابر انحرافات و ناملایمات، و کسب سعادت بود.
داستانهای قرآن
۲.۰k
۲۲ دی ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.