بهم گفت : چرا شبها نمیخوابی؟
بهم گفت : چرا شبها نمیخوابی؟
چیزی نگفتم
دوباره پرسید :چرا از خوابیدن میترسی، چرا فرار میکنی؟
ایندفعه تو چشماش نگاه کردم و بهش گفتم : تو خواب چیزایی رو میبینم که تو واقعیت زندگیم نیستن و این منو اذیت میکنه...
نمیدونم چرا بعد اون شب دیگه حتی خودشم نمیخوابید!
چیزی نگفتم
دوباره پرسید :چرا از خوابیدن میترسی، چرا فرار میکنی؟
ایندفعه تو چشماش نگاه کردم و بهش گفتم : تو خواب چیزایی رو میبینم که تو واقعیت زندگیم نیستن و این منو اذیت میکنه...
نمیدونم چرا بعد اون شب دیگه حتی خودشم نمیخوابید!
۷.۴k
۲۷ بهمن ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.