حجت خیلی شوخ بود چه موقعی که باهم بودیم تو ایام راهیان نو
حجت خیلی شوخ بود چه موقعی که باهم بودیم تو ایام راهیان نور چه موقع هایی که پیش هم نبودیم با رفقایی که باهم بودیم شوخی می کرد، یه بار بعد از اینکه ایام راهیان تموم شده بود به یکی از بچه ها از یه شماره ناشناس زنگ زده بود و گذاشته بودش سرکار حجت بهش گفته بود که از ستاد زنگ میزنه و میگه قراره یه قرعه کشی کربلا انجام بشه ، بنده خدا کلی ذوق کرده بودو رسیده بود خب باید چیکار کنم، بهش گفت که مشخصات بده وارد سیستم کنم ببینم اسمتون در اومده یا نه اون بندنه خدا هم که باور کرده بود مشخصاتش رو میگه حجت هم اینور کاملا عادی و جدی برخورد می کرد بعد از چند دقیقه بهش گفت بله بهتون تبریک میگم اسم شما در اومده ، اون رفیقمون خیلی خوشحال شده بود و رسید که باید چیکار کنم حالا مدارک چی میخواد چیکار کنم، بهش یه سری مدارک گفته بود و اگه اشتباه نکنم گفته بود ۲۰ تا عکس باید بفرسته و... بنده خدا بعد از تلفن به تمام فامیلش داشت خبر میداد.....
چند دقیقه بعد از همون شماره زنگ زده بود بهش و شروع کرده بود به خندیدن....
چند دقیقه بعد از همون شماره زنگ زده بود بهش و شروع کرده بود به خندیدن....
۳.۰k
۲۲ اسفند ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.