پارت 82: ازم جدا شد . توی چشام نگا نمیکرد ولی من داشتم ذو
پارت 82: ازم جدا شد . توی چشام نگا نمیکرد ولی من داشتم ذوبش میکردم با نگاهم. با مهربونی بهش گفتم: گائول بریم به تخت تکیه بدیم حرف بزنیم خوب؟ سری تکون دادو از تخت بالا رفتیم و تکیه دادیم . پتو رو رویمون کشیدمو بازومو دورش حلقه کردم و سفت بغلش کردم. لبامو به موهاش چسبوندم. سکوت بینمون وحشتناک شده بود. واسه همین سکوتو شکستم. من: عشقم؟ چرا رفتی توی فکر؟ من که گفتم تا وقتی که تو اماده نباشی من هیچ غلطی نمیکنم! من همین که دارمت راحتم! تو یه روزی ارزوی من بودی! وقتی میومدی توی اتاق میکاپ همش میگفتم میشه یه روزی مال من باشه؟ میشه یه روزی توی بغلم بگیرمشو ببوسمش؟ من الان دارمت! چرا باید کاری کنم که اینو زیر سوال ببره ؟؟ برات صبر میکنم گائول صبر میکنم نمیزارم بترسی. سرشو توی گردنم فرو کرد و لباشو روی خط فکم چسبوند. گائول: منم یه جا سیرابت میکنم.
ازین حرفش زیادی جا خوردم تو دلم بال بال میزدم. سرشو از توی گردنم بیرون اوردو کیوت نگام کرد. میخواستم بخوورمش. من: تو خیلی خوردنی هستی دختر. لپشو بین لبام گرفتمو گاز کوچیکی ازش گرفتم. و بعدم پیشونیشو بوسیدم. من: عروسکم بخواب فردا صبح باید زود پاشی عزیزم. بخواب گلم. چشماشو بست و زیر لبش گفت: شبت بخیر تمام زندگیم. بدن ظریفشو توی بازوهام گرفتو به خودم فشردمش. چشامو بستمو خوابیدم. صبح ساعت 8 ساعت گائول زنگ خورد. توی بغلم تکونی خوردو دسشو طرف گوشیش بردو خاموشش کرد. نشست روی تخت. چشاش هنوز بسته بود چشامو باز کردمو نگاش کردم. کمرشو از پشت گرفتمو توی بغلم کشوندمش. لپشو بوسیدم. گائول: هعی نمیخوای بخوابی من باید پا شم. تو بخواب.
کوکی: مگه میشه تو بیدار باشی و من بخوابم! از تخت پا شدمو با دسام چشامو مالیدم. یهو گائول پرید روم و گوشامو گرفت و بوسیدشون. چشامو گرد کردمو با تعجب نگاش کردم. چشاشو بستو دندوناشو به نمایش گذاشت.
گائول: کیوووتی ! من: تو بیش تر کیوتی! خیلی بیش تر کیوتی. از تخت بلند شدو رفت نشست روی صندلی کوچولوی میز آرایشش. موهاشو شونه کردو یه ور بافت. کمی کرمو زدو یه کم ریمل و یه رژ لب نارنجی کم رنگ. الان اون زیبا ترین دختر دنیا بووود!! و زیبا ترین صحنه دنیا. اون داشت ارایش میکردو منم روی تخت لم داده بودمو تماشاش میکردم. از توی آینه نگاهش به من افتاد که داشتم بد جوری نگاهش میکردم. گائول هعی تو چرا اونجوری نگاه میکنی؟ و لباشو غنچه کرد. از روی تخت پا شدمو رفتم پشت سرش دستامو روی شونش گذاشتمو سرمو رو سرش. من: نگا میکنم چون که زیادی خوشگلی. موهای ابریشمیشو بوسیدم. از روی صندلی بلند شدو به سمت کمد لباساش رفت. درشو باز کردو کلی وقت خیره مونده بود به لباساش و نمیدونست چی انتخاب کنه. رفتم جلوش دور کمرشو گرفتم. و نگاش کردم. من: خووب میخوای من کمکت کنم؟
برگشتو مظلومانه نگاه کرد: آره لطفا!! من: خوب ...توی اون زیادی سکسی میشی پس اون نه...اها این یکی عالیه..
یه شلوار لی ابی روشن پاره و یک نیمتنه ی قرمز با کفشای پاشنه پهن قرمز. چوب لباسی و بیرون اوردم و به سمتش گرفتم. از دسم گرفتو با تردید نگاهم کرد. گائول: نمیری بیرون؟ به خودم اومدمو سرمو تکون دادم: او اره میرم.
از اتاق رفتم بیرون. که یهو درو باز کردو اومد بیرون. طبق معمول همیشه چشام راس وایساد اخه اون به چه قیمتی اینقد کامله و پرفکت؟؟؟؟؟؟ اون اندامش رونای کشیدش کمر باریکش چشای سبز رنگش. هوف حس میکنم داغ شده بدنم. نزدیکم اومدو جلوی صورتم دسشو تکوتی داد. گائول: تو چته اینجایی؟؟؟؟ کمرشو گرفتمو چشامو بستم. اروم اروم یه سمت لباش رفتمو لبامو روی لباش چسبوندم. سریع ازش جدا شدم موهاشو نوازش کردم. لبخندی تحویلش دادم. من: برو گائول دیرت میشه مواظب خودت باش عزیزکم. نزدیک اومد دسشو روی سینم کشید. گردنمو بوسید. گائول: من دارم میرم. فعلا خدافظ. و از در رفت بیرون.
(خودم)
از خونه رفتم بیرونو سوار ماشین شدم. و به سمت کمپانی حرکت کردم. از ماشین پیاده شدمو به سمت خوابگاه رفتم. چقد جالب بود! دو طبقه بودو توی هر طبقه کلی اتاق بود که هرکودومشون شماره داشتن. یه حس و حال عجیبی بود کاش منم میتونستم تو خوابگاه کاراموز باشم! ولی...پیشنهاد بدی هم نیس میتونم اینکارو کنم! دنبال اتاق 120 میگشتم توی طبقه دوم. اره بالاخره پیدا کردم. اسمشو میدونستم. جینا...پارک جینا. پشت در وایستادمو درو زدم.
بعد از یکمی یه دختر با مزه درو باز کرد. خیلی خوشرو و شیرین بود. با دیدنم کمی هول کرد. سلامی کردو کلی وقت تعظیم میکرد منم متقابلا تعظیم کردم. هنوزم هول بود.
من: این دختر خوش شانس میزاره من بیام تو؟؟؟
جینا: او او...بله بفرمایید داخل. رفتم تو وای خدا من واقعا به این خوابگاه علاقه مندم! همینجوری اطرافو نگاه میکردم. یه تخت خالی دیگه جدا از تخت جینا دیدم. با تعجب ازش پرسیدم: او اینجا تخت کس دیگه ای ه
ازین حرفش زیادی جا خوردم تو دلم بال بال میزدم. سرشو از توی گردنم بیرون اوردو کیوت نگام کرد. میخواستم بخوورمش. من: تو خیلی خوردنی هستی دختر. لپشو بین لبام گرفتمو گاز کوچیکی ازش گرفتم. و بعدم پیشونیشو بوسیدم. من: عروسکم بخواب فردا صبح باید زود پاشی عزیزم. بخواب گلم. چشماشو بست و زیر لبش گفت: شبت بخیر تمام زندگیم. بدن ظریفشو توی بازوهام گرفتو به خودم فشردمش. چشامو بستمو خوابیدم. صبح ساعت 8 ساعت گائول زنگ خورد. توی بغلم تکونی خوردو دسشو طرف گوشیش بردو خاموشش کرد. نشست روی تخت. چشاش هنوز بسته بود چشامو باز کردمو نگاش کردم. کمرشو از پشت گرفتمو توی بغلم کشوندمش. لپشو بوسیدم. گائول: هعی نمیخوای بخوابی من باید پا شم. تو بخواب.
کوکی: مگه میشه تو بیدار باشی و من بخوابم! از تخت پا شدمو با دسام چشامو مالیدم. یهو گائول پرید روم و گوشامو گرفت و بوسیدشون. چشامو گرد کردمو با تعجب نگاش کردم. چشاشو بستو دندوناشو به نمایش گذاشت.
گائول: کیوووتی ! من: تو بیش تر کیوتی! خیلی بیش تر کیوتی. از تخت بلند شدو رفت نشست روی صندلی کوچولوی میز آرایشش. موهاشو شونه کردو یه ور بافت. کمی کرمو زدو یه کم ریمل و یه رژ لب نارنجی کم رنگ. الان اون زیبا ترین دختر دنیا بووود!! و زیبا ترین صحنه دنیا. اون داشت ارایش میکردو منم روی تخت لم داده بودمو تماشاش میکردم. از توی آینه نگاهش به من افتاد که داشتم بد جوری نگاهش میکردم. گائول هعی تو چرا اونجوری نگاه میکنی؟ و لباشو غنچه کرد. از روی تخت پا شدمو رفتم پشت سرش دستامو روی شونش گذاشتمو سرمو رو سرش. من: نگا میکنم چون که زیادی خوشگلی. موهای ابریشمیشو بوسیدم. از روی صندلی بلند شدو به سمت کمد لباساش رفت. درشو باز کردو کلی وقت خیره مونده بود به لباساش و نمیدونست چی انتخاب کنه. رفتم جلوش دور کمرشو گرفتم. و نگاش کردم. من: خووب میخوای من کمکت کنم؟
برگشتو مظلومانه نگاه کرد: آره لطفا!! من: خوب ...توی اون زیادی سکسی میشی پس اون نه...اها این یکی عالیه..
یه شلوار لی ابی روشن پاره و یک نیمتنه ی قرمز با کفشای پاشنه پهن قرمز. چوب لباسی و بیرون اوردم و به سمتش گرفتم. از دسم گرفتو با تردید نگاهم کرد. گائول: نمیری بیرون؟ به خودم اومدمو سرمو تکون دادم: او اره میرم.
از اتاق رفتم بیرون. که یهو درو باز کردو اومد بیرون. طبق معمول همیشه چشام راس وایساد اخه اون به چه قیمتی اینقد کامله و پرفکت؟؟؟؟؟؟ اون اندامش رونای کشیدش کمر باریکش چشای سبز رنگش. هوف حس میکنم داغ شده بدنم. نزدیکم اومدو جلوی صورتم دسشو تکوتی داد. گائول: تو چته اینجایی؟؟؟؟ کمرشو گرفتمو چشامو بستم. اروم اروم یه سمت لباش رفتمو لبامو روی لباش چسبوندم. سریع ازش جدا شدم موهاشو نوازش کردم. لبخندی تحویلش دادم. من: برو گائول دیرت میشه مواظب خودت باش عزیزکم. نزدیک اومد دسشو روی سینم کشید. گردنمو بوسید. گائول: من دارم میرم. فعلا خدافظ. و از در رفت بیرون.
(خودم)
از خونه رفتم بیرونو سوار ماشین شدم. و به سمت کمپانی حرکت کردم. از ماشین پیاده شدمو به سمت خوابگاه رفتم. چقد جالب بود! دو طبقه بودو توی هر طبقه کلی اتاق بود که هرکودومشون شماره داشتن. یه حس و حال عجیبی بود کاش منم میتونستم تو خوابگاه کاراموز باشم! ولی...پیشنهاد بدی هم نیس میتونم اینکارو کنم! دنبال اتاق 120 میگشتم توی طبقه دوم. اره بالاخره پیدا کردم. اسمشو میدونستم. جینا...پارک جینا. پشت در وایستادمو درو زدم.
بعد از یکمی یه دختر با مزه درو باز کرد. خیلی خوشرو و شیرین بود. با دیدنم کمی هول کرد. سلامی کردو کلی وقت تعظیم میکرد منم متقابلا تعظیم کردم. هنوزم هول بود.
من: این دختر خوش شانس میزاره من بیام تو؟؟؟
جینا: او او...بله بفرمایید داخل. رفتم تو وای خدا من واقعا به این خوابگاه علاقه مندم! همینجوری اطرافو نگاه میکردم. یه تخت خالی دیگه جدا از تخت جینا دیدم. با تعجب ازش پرسیدم: او اینجا تخت کس دیگه ای ه
۷۲.۹k
۲۶ اسفند ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.