دیروز داشتم نذری پخش میکردم
دیروز داشتم نذری پخش میکردم
در یه خونه رو زدم
دخترهمسایمون آمد جلو در
نذری رو برداشت تو چشام نگاه کرد
با لبخند گفت انشاالله هر چی حاجت داری بهش برسی
منم نامردی نکردم با نگاه خاصی گفتم من فقط یه حاجت دارم
دختر چشاش گرد شد، داش از حدقه بیرون میزد... گفت خوب چیه؟
منم یکم مکث کردم با لبخند و پته پته گفتم: آزادی مردم مظلوم فلسطین و غزه...
آخ دختره سوخت
آخ حال کردم
ولی نمیدونم چرا دیگه محلم نمیده !! خخخخ
در یه خونه رو زدم
دخترهمسایمون آمد جلو در
نذری رو برداشت تو چشام نگاه کرد
با لبخند گفت انشاالله هر چی حاجت داری بهش برسی
منم نامردی نکردم با نگاه خاصی گفتم من فقط یه حاجت دارم
دختر چشاش گرد شد، داش از حدقه بیرون میزد... گفت خوب چیه؟
منم یکم مکث کردم با لبخند و پته پته گفتم: آزادی مردم مظلوم فلسطین و غزه...
آخ دختره سوخت
آخ حال کردم
ولی نمیدونم چرا دیگه محلم نمیده !! خخخخ
۱۰.۴k
۱۱ مرداد ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.