می سرایم "تو" و چشمان "تو" را
می سرایم "تو" و چشمان "تو" را
نه سپیدی...
نه غزل... تویی آن شعر دل انگیز و بلند... ڪه پر از مثنوی بارانی... منم آن شاعر بیدل...
ڪه فقط...
برق چشمان تو را می بیند... سبڪ من عاشقی و قافیه ام دلتنگی ست... منم آن مست و پریشان نگاهت...
ڪه دلم
"تو" و "احساس تو" را می خواهد.
نه سپیدی...
نه غزل... تویی آن شعر دل انگیز و بلند... ڪه پر از مثنوی بارانی... منم آن شاعر بیدل...
ڪه فقط...
برق چشمان تو را می بیند... سبڪ من عاشقی و قافیه ام دلتنگی ست... منم آن مست و پریشان نگاهت...
ڪه دلم
"تو" و "احساس تو" را می خواهد.
۴.۶k
۱۹ فروردین ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.