بعضی آشنایان غریبه اند نگاهت را نیازت را خواسته هایت را ن
بعضی آشنایان غریبه اند نگاهت را نیازت را خواسته هایت را نمی بینند صدای خورد شدنت را زیربارهزاران بار نمی شنوند
فقط هستند زیرا نسبتی باتودارند خونی فامیلی
هستند چون باید باشندتا روزگاررا بگذرانی
دراین میانه تنهایی و بی کسی گاهی خورشیدی طلوع میکند می آید تا روزگارت را گرم کند روشن کند
روح بخشد به زندگیت
غریبه ای که آشناست می آید دستت را میگیرد دردت را حس میکند و تمام ناگفته هایت را ازقلبت بیرون می کشد برایت دوبال میشود
تا با آرامش پروازکنی کوهی می شود برایت تا به آن تکیه کنی گاهی غریبه ای چه آشنا می شود برایت
فقط هستند زیرا نسبتی باتودارند خونی فامیلی
هستند چون باید باشندتا روزگاررا بگذرانی
دراین میانه تنهایی و بی کسی گاهی خورشیدی طلوع میکند می آید تا روزگارت را گرم کند روشن کند
روح بخشد به زندگیت
غریبه ای که آشناست می آید دستت را میگیرد دردت را حس میکند و تمام ناگفته هایت را ازقلبت بیرون می کشد برایت دوبال میشود
تا با آرامش پروازکنی کوهی می شود برایت تا به آن تکیه کنی گاهی غریبه ای چه آشنا می شود برایت
۸۸۴
۱۳ مرداد ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.