پارت ۹۶
پارت ۹۶
(نفس)
از ماشین پیاده شدم . رادوین جلو میرفت و من عقبش .
رسما داشتم سکته میزدم . رفتیم جلو . پشت ماشین یه ادم با
لباس مشکی افتاده بود . رادوین زیر لب یه چیز هایی
میگفت . انگار داشت ذکر میگفت .
رادوین : نفس جلو تر نیا . خودم میرم .
از اون جایی که خیلی ترسیده بودم همون جا کنار در ماشین
ایستادم . رادوین رفت پشت ماشین . من دیگه نگاه نکردم .
چون میدونستم با وجود بچه ای که توی شکمم هست ترسم
بیشتر هم میشه . یهو دیدم صدای اخ رادوین بلند شد . تا
اومدم برم جلو تر دیدم همون ادم یه لحظه اومد جلو ی من
ایستاد . با دیدنش یه لحظه تعجب کردم . ارمان ...
اومد در گوشم و گفت : من همونی ام که تو یه روزی
کشتیش ولی نا تموم موند . حالا این منم و اومدم تا انتقام
خونم رو ازت بگیرم
قلبم داشت خیلی خیلی تند میزد . یه لحظه حس کردم از جا
در میاد . همون لحظه درد شدیدی توی قلبم پیچید . ارمان
دستشو فرو کرد توی سینه ام و سعی داشت قلبمو در بیاره .
همون لحظه صدای داد ارمان بلند شد و دستش شل شد و
افتاد روی زمین . منم رادوین رو دیدم که پشت سرش
ایستاده بود . چشمام کم کم سیاهی رفت و دیگه هیچی
نفهمیدم ...
(نفس)
از ماشین پیاده شدم . رادوین جلو میرفت و من عقبش .
رسما داشتم سکته میزدم . رفتیم جلو . پشت ماشین یه ادم با
لباس مشکی افتاده بود . رادوین زیر لب یه چیز هایی
میگفت . انگار داشت ذکر میگفت .
رادوین : نفس جلو تر نیا . خودم میرم .
از اون جایی که خیلی ترسیده بودم همون جا کنار در ماشین
ایستادم . رادوین رفت پشت ماشین . من دیگه نگاه نکردم .
چون میدونستم با وجود بچه ای که توی شکمم هست ترسم
بیشتر هم میشه . یهو دیدم صدای اخ رادوین بلند شد . تا
اومدم برم جلو تر دیدم همون ادم یه لحظه اومد جلو ی من
ایستاد . با دیدنش یه لحظه تعجب کردم . ارمان ...
اومد در گوشم و گفت : من همونی ام که تو یه روزی
کشتیش ولی نا تموم موند . حالا این منم و اومدم تا انتقام
خونم رو ازت بگیرم
قلبم داشت خیلی خیلی تند میزد . یه لحظه حس کردم از جا
در میاد . همون لحظه درد شدیدی توی قلبم پیچید . ارمان
دستشو فرو کرد توی سینه ام و سعی داشت قلبمو در بیاره .
همون لحظه صدای داد ارمان بلند شد و دستش شل شد و
افتاد روی زمین . منم رادوین رو دیدم که پشت سرش
ایستاده بود . چشمام کم کم سیاهی رفت و دیگه هیچی
نفهمیدم ...
۸.۳k
۰۴ تیر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.