3️⃣
3️⃣
🔵 سـفـیـر حـسـیـن (ع) در بـصـره
بنا بر برخی اقوال.
امام حسین(ع) نامهای نوشت و آن را به وسیله یکی از موالیان خود به نام سلیمان بن رزین، برای سران پنج قبیله بصره
(یعنی قبایل: عالیه، بکر بن وائل، تمیم، عبد القیس و اَزْد) فرستاد.
سلیمان به هر یک از سران بصره
به نامهای مالک بن مسمع بکری، احنف بن قیس، مُنذِر بن جارود، مسعود بن عمرو، قیس بن هَیثَم و عمرو بن عبیداللّه بن مَعمَر
نسخهای از نامه امام (ع) را رساند.
مضمون این نامهها که با متنی واحد نگارش یافته بود، چنین بود:
«...شما را به کتاب خدا و سنّت پیامبر خدا(ص) فرا میخوانم.
به راستی که سنّت، از میان رفته است و بدعت ها زنده شدهاند.
اگر سخنم را بشنوید و از فرمانم پیروی کنید، شما را به راه درست، هدایت میکنم.»
هر یک از بزرگان بصره که نسخهای از نامه حسین(ع) را دریافت کردند آن را مخفی نگه داشتند به جز مُنذِر بن جارود که گمان بُرد این امر از نیرنگهای عبیداللّه بن زیاد است.
از این رو در شبی که فردای آن روز ابن زیاد قصد عزیمت به کوفه را داشت، موضوع را به وی گزارش داد.
عبیداللّه نیز فرستاده حسین (ع) را به حضور طلبیده او را گردن زد.
💢 تغییر مسیر به سمت کربلا 💢
امام حسین (علیه السلام) پس از رسیدن به منزلگاه عذیب الهجانات مجبور شد به سمت کربلا تغییر مسیر دهد.
🔵 بـرخـورد بـا سـپـاه حُـر بـن ریـاحـی
ابن زیاد چون از حرکت امام حسین(ع) به سوی کوفه آگاه شد،
حصین بن تمیم -رئیس شرطۀ خود- را همراه با چهار هزار نفر مرد نظامی به «قادسیه» اعزام کرد ،
تا حد فاصل بین قادسیه تا «خفّان» و «قُطقُطانیه» تا «لَعلَع» را دقیقاً زیر نظر بگیرند
تا از عبور و مرور کسانی که در این مناطق در تردد بودند مطلع گردند.
حر بن یزید ریاحی و هزار سرباز تحت امر او نیز بخشی از این لشکر چهار هزار نفری بودند که از سوی حصین بن تمیم برای جلوگیری از حرکت کاروان امام حسین به منطقه اعزام شده بودند.
ابومخنف از دو مرد اسدی که امام را در این سفر همراهی میکردند، نقل کرده است که:
«چون کاروان امام حسین (ع) از منزلگاه شراف حرکت کرد در میانه روز به طلایهداران لشکر دشمن رسید. پس حسین(ع) به طرف ذو حُسَم روان شد.»
حر بن یزید و سپاهیانش به هنگام ظهر، در برابر امام حسین(ع) و یارانش قرار گرفتند.
حسین(ع) به یاران خود دستور دادند که سپاهیان حر و اسبانشان را سیراب کنند!
هنگام نماز ظهر فرا رسید، امام به مؤذن خود -حَجّاج بن مسروق جعفی- دستور داد تا اذان بگوید.
چون هنگام اقامه نماز شد، امام حسین(ع) پس از حمد و ثنای الهی فرمود:
«ای مردم! این، عذری است به درگاه خداوند عزوجل و شما.
من به سوی شما نیامدم مگر پس از آنکه نامههای شما به من رسید و فرستادگان شما نزد من آمدند و از من خواستند که به نزد شما آیم
و گفتید که ما امام نداریم، باشد که به وسیله من خدا شما را هدایت کند،
پس اگر بر سر عهد و پیمان خود هستید من به شهر شما میآیم و اگر آمدنم را ناخوش میدارید، باز گردم.»
حر و سپاهیانش سکوت اختیار کردند و هیچ نگفتند.
پس امام حسین (ع) به مؤذن دستور داد که اقامه نماز ظهر را گفت.
نماز جماعت برپا شد و حر و سپاهیانش نیز به امام اقتدا کردند.
عصر همان روز امام حسین(ع) به یارانش فرمود تا برای حرکت، آماده شوند.
سپس از خیمه بیرون آمد و به مؤذن خویش دستور فرمودند تا اعلان نماز عصر نماید.
پس از اقامه نماز عصر حسین(ع) رو به مردم کردند و پس از حمد و ثنای الهی فرمودند:
«ای مردم! اگر تقوای الهی پیشه سازید و حق را برای کسانی که اهلیّت آن را دارند بشناسید،
مایه خشنودی خداوند را فراهم میسازید.
ما اهل بیت نسبت به مدّعیانی که ادعای حقّی را میکنند که مربوط به آنها نیست و رفتارشان با شما بر اساس عدالت نیست و در حقّ شما جفا روا میدارند، سزاوارتر به ولایت بر شما هستیم.
اگر شما برای ما چنین حقّی را قائل نیستید و تمایلی به اطاعت از ما ندارید و نامههای شما با گفتارتان و آراءتان یکی نیست، من از همین جا باز خواهم گشت.»
حر بن یزید گفت:
من از این نامههایی که شما گفتید، اطلاعی ندارم!
ما جزء نویسندگان این نامهها نبودیم. ما مأموریت داریم به محض روبهرو شدن با شما، شما را به نزد عبیدالله بن زیاد ببریم.
امام حسین(ع) به همراهانش فرمود:
«باز گردید!»
چون خواستند بازگردند ، حر و همراهانش مانع شدند.
حر گفت:
«شما را باید نزد عبیدالله بن زیاد ببرم!»
امام حسین (ع) فرمود:
«به خدا سوگند به دنبال تو نخواهم آمد.»
حر گفت:
«من مأمور به جنگ با شما نیستم؛ ولی مأمورم
🔵 سـفـیـر حـسـیـن (ع) در بـصـره
بنا بر برخی اقوال.
امام حسین(ع) نامهای نوشت و آن را به وسیله یکی از موالیان خود به نام سلیمان بن رزین، برای سران پنج قبیله بصره
(یعنی قبایل: عالیه، بکر بن وائل، تمیم، عبد القیس و اَزْد) فرستاد.
سلیمان به هر یک از سران بصره
به نامهای مالک بن مسمع بکری، احنف بن قیس، مُنذِر بن جارود، مسعود بن عمرو، قیس بن هَیثَم و عمرو بن عبیداللّه بن مَعمَر
نسخهای از نامه امام (ع) را رساند.
مضمون این نامهها که با متنی واحد نگارش یافته بود، چنین بود:
«...شما را به کتاب خدا و سنّت پیامبر خدا(ص) فرا میخوانم.
به راستی که سنّت، از میان رفته است و بدعت ها زنده شدهاند.
اگر سخنم را بشنوید و از فرمانم پیروی کنید، شما را به راه درست، هدایت میکنم.»
هر یک از بزرگان بصره که نسخهای از نامه حسین(ع) را دریافت کردند آن را مخفی نگه داشتند به جز مُنذِر بن جارود که گمان بُرد این امر از نیرنگهای عبیداللّه بن زیاد است.
از این رو در شبی که فردای آن روز ابن زیاد قصد عزیمت به کوفه را داشت، موضوع را به وی گزارش داد.
عبیداللّه نیز فرستاده حسین (ع) را به حضور طلبیده او را گردن زد.
💢 تغییر مسیر به سمت کربلا 💢
امام حسین (علیه السلام) پس از رسیدن به منزلگاه عذیب الهجانات مجبور شد به سمت کربلا تغییر مسیر دهد.
🔵 بـرخـورد بـا سـپـاه حُـر بـن ریـاحـی
ابن زیاد چون از حرکت امام حسین(ع) به سوی کوفه آگاه شد،
حصین بن تمیم -رئیس شرطۀ خود- را همراه با چهار هزار نفر مرد نظامی به «قادسیه» اعزام کرد ،
تا حد فاصل بین قادسیه تا «خفّان» و «قُطقُطانیه» تا «لَعلَع» را دقیقاً زیر نظر بگیرند
تا از عبور و مرور کسانی که در این مناطق در تردد بودند مطلع گردند.
حر بن یزید ریاحی و هزار سرباز تحت امر او نیز بخشی از این لشکر چهار هزار نفری بودند که از سوی حصین بن تمیم برای جلوگیری از حرکت کاروان امام حسین به منطقه اعزام شده بودند.
ابومخنف از دو مرد اسدی که امام را در این سفر همراهی میکردند، نقل کرده است که:
«چون کاروان امام حسین (ع) از منزلگاه شراف حرکت کرد در میانه روز به طلایهداران لشکر دشمن رسید. پس حسین(ع) به طرف ذو حُسَم روان شد.»
حر بن یزید و سپاهیانش به هنگام ظهر، در برابر امام حسین(ع) و یارانش قرار گرفتند.
حسین(ع) به یاران خود دستور دادند که سپاهیان حر و اسبانشان را سیراب کنند!
هنگام نماز ظهر فرا رسید، امام به مؤذن خود -حَجّاج بن مسروق جعفی- دستور داد تا اذان بگوید.
چون هنگام اقامه نماز شد، امام حسین(ع) پس از حمد و ثنای الهی فرمود:
«ای مردم! این، عذری است به درگاه خداوند عزوجل و شما.
من به سوی شما نیامدم مگر پس از آنکه نامههای شما به من رسید و فرستادگان شما نزد من آمدند و از من خواستند که به نزد شما آیم
و گفتید که ما امام نداریم، باشد که به وسیله من خدا شما را هدایت کند،
پس اگر بر سر عهد و پیمان خود هستید من به شهر شما میآیم و اگر آمدنم را ناخوش میدارید، باز گردم.»
حر و سپاهیانش سکوت اختیار کردند و هیچ نگفتند.
پس امام حسین (ع) به مؤذن دستور داد که اقامه نماز ظهر را گفت.
نماز جماعت برپا شد و حر و سپاهیانش نیز به امام اقتدا کردند.
عصر همان روز امام حسین(ع) به یارانش فرمود تا برای حرکت، آماده شوند.
سپس از خیمه بیرون آمد و به مؤذن خویش دستور فرمودند تا اعلان نماز عصر نماید.
پس از اقامه نماز عصر حسین(ع) رو به مردم کردند و پس از حمد و ثنای الهی فرمودند:
«ای مردم! اگر تقوای الهی پیشه سازید و حق را برای کسانی که اهلیّت آن را دارند بشناسید،
مایه خشنودی خداوند را فراهم میسازید.
ما اهل بیت نسبت به مدّعیانی که ادعای حقّی را میکنند که مربوط به آنها نیست و رفتارشان با شما بر اساس عدالت نیست و در حقّ شما جفا روا میدارند، سزاوارتر به ولایت بر شما هستیم.
اگر شما برای ما چنین حقّی را قائل نیستید و تمایلی به اطاعت از ما ندارید و نامههای شما با گفتارتان و آراءتان یکی نیست، من از همین جا باز خواهم گشت.»
حر بن یزید گفت:
من از این نامههایی که شما گفتید، اطلاعی ندارم!
ما جزء نویسندگان این نامهها نبودیم. ما مأموریت داریم به محض روبهرو شدن با شما، شما را به نزد عبیدالله بن زیاد ببریم.
امام حسین(ع) به همراهانش فرمود:
«باز گردید!»
چون خواستند بازگردند ، حر و همراهانش مانع شدند.
حر گفت:
«شما را باید نزد عبیدالله بن زیاد ببرم!»
امام حسین (ع) فرمود:
«به خدا سوگند به دنبال تو نخواهم آمد.»
حر گفت:
«من مأمور به جنگ با شما نیستم؛ ولی مأمورم
۳.۲k
۱۷ مهر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.