دستـم را بالا مـی برم
دستـم را بالا مـی برم
و آسمان را پایین مــی کشـم
می خواهــم بزرگــی زمین را نشانِ آسمان دهـم !
تا بداند
گمشده ے من
نه در آغـوش اوست . . .
که در همین خاک بــی انتهاست
آنقدر از دل تنگـی هایـم برایش
خواهـم گفت
تا ســرخ شود . . .
تا نـــم نــم بگرید . . .
آن وقت رهایش مــی کنـم
و مـی دانم
کســـی هــرگــز نــخواهد دانست
غـــــم آن غروب بارانـــی
همه از دلتنگـی هاے من بود . . . !
و آسمان را پایین مــی کشـم
می خواهــم بزرگــی زمین را نشانِ آسمان دهـم !
تا بداند
گمشده ے من
نه در آغـوش اوست . . .
که در همین خاک بــی انتهاست
آنقدر از دل تنگـی هایـم برایش
خواهـم گفت
تا ســرخ شود . . .
تا نـــم نــم بگرید . . .
آن وقت رهایش مــی کنـم
و مـی دانم
کســـی هــرگــز نــخواهد دانست
غـــــم آن غروب بارانـــی
همه از دلتنگـی هاے من بود . . . !
۸.۷k
۰۲ آبان ۱۳۹۷