*مریم*
*مریم*
فرزام ومحمود دیگه همدیگرو نمی زدن اون یکی می خواست اونو ببره زیر آب اون یکی بدتر بهار دیگه از خنده اشک می ریخت
- فرزام کل بدنت قرمز شد بسه دیگه مگه بچه اید
یهو محمود انداختش زیر آب وگفت شرط بندی کردیم حقشه
بهار : میگم دیر نشه
محمود اومد پیشمون فرزامم از آب در اومد وگفت : بردیا وشیرین کو
برگشتم خیلی از اونا دور شده بودیم
- بریم دیگه فرزام
پشت سر بهار وومحمود راه می رفتیم
فرزام : خیلی خوش گذشت کاش نمی رفتیم
مریم : بعد چهار روز میگی نمی رفتیم دوستم مریضه ما اومدیم خوشگذرونی
فرزام : توغصه اونو نخور
- بد جنس نشو دیگه
دستشو دور کمرم انداخت وگفت : به من میاد بدجنس باشم
- خیلی
فرزام : چی....وایسو ببینم....وایسو...
من بدو فرزام بدو تا رسیدم به بردیا وشیرین که کنار آب نشسته
بودن جیغ زدم رفتم پشت بردیا
بردیا: ولش کن فرزام بیا یه چیزی بخور
فرزام نشست ودست منو کشید تقریبا افتادم روش محمود وبهارم اومدن ومشغول خوردن خوراکی شدیم
بهار : با این لباسای خیس تو ماشین بشینیم
بردیا : لباس نیاوردین
محمود : نه
فرزام : مگه نیومدیم ساحل آب تنی خوب لباسم آوردیم
شیرین : دایی جان صندلی ماشین شما چرمه مشکلی نیست
- ما که لباس آوردیم شیرینم که نرفته تو آب ...
متعجب نگاش کردم وگفتم: تو چرا خیسی
شیرین : خوب رفتم تو آب دیگه بریم لباس بپوشیم
با شیرین رفتیم تو ماشین لباس پوشیدیم
- تو که می ترسیدی
خندید
- شیرین
شیرین : با بردیا رفتم تو آب
متعجب نگاش کردم
شیرین- چیه؟
- تو که از اون فراری بودی
شیرین نگام کرد وبعدم رفت فرزام اومد وگفت : چیه اینجوری چشات از چال در اومده
- شیرین
فرزام : شیرین چی
- هیچی
سرم پایین بود این یعنی چی که شیرین رفته طرف بردیا خیلی ها بودن می خواستن بیان تو زندگیش واون قبول نمی کرد همه ای زندگیش امیری بود که خودش کنارش گذاشته بود
سرمو بلند کردم بردیا پیرهنشو در آورد خواستم رومو برگردونم دیدم رو سینش کبوده وقرمز فرزامم متوجه شد وگفت : این چیه بردیا
بردیا تیشرتشو پوشید
فرزام : هی با توه ام ...ببینم
بردیا : نکن فرزام
فرزام دست گذاشت روش بردیا تقریبا دادزد وگفت : نکن فرزام درد داره
فرزام :سگ اینجوری گازت گرفت...
متعجب نگاشون کردم
بردیا : کوفت
فرزام : خوب کار کیه دوست دختر....بردیا
بردیا : آماده شو بریم دیگه
برگشت منو نگاه کرد وگفت : چیه اینجوری شدی مریم
فرزام بلند بلند می خندید
بردیا : کوفت ....
بردیا رفت طرف شیرین
فرزام : دوستت چه دندونایی داره
متعجب گفتم : کار شیرینه
فرزام خندید وگفت : پس کار کیه
- خوب دفاع شخصیه
متعجب بودم شیرین چی رو داشت از ما پنهون می کرد
فرزام ومحمود دیگه همدیگرو نمی زدن اون یکی می خواست اونو ببره زیر آب اون یکی بدتر بهار دیگه از خنده اشک می ریخت
- فرزام کل بدنت قرمز شد بسه دیگه مگه بچه اید
یهو محمود انداختش زیر آب وگفت شرط بندی کردیم حقشه
بهار : میگم دیر نشه
محمود اومد پیشمون فرزامم از آب در اومد وگفت : بردیا وشیرین کو
برگشتم خیلی از اونا دور شده بودیم
- بریم دیگه فرزام
پشت سر بهار وومحمود راه می رفتیم
فرزام : خیلی خوش گذشت کاش نمی رفتیم
مریم : بعد چهار روز میگی نمی رفتیم دوستم مریضه ما اومدیم خوشگذرونی
فرزام : توغصه اونو نخور
- بد جنس نشو دیگه
دستشو دور کمرم انداخت وگفت : به من میاد بدجنس باشم
- خیلی
فرزام : چی....وایسو ببینم....وایسو...
من بدو فرزام بدو تا رسیدم به بردیا وشیرین که کنار آب نشسته
بودن جیغ زدم رفتم پشت بردیا
بردیا: ولش کن فرزام بیا یه چیزی بخور
فرزام نشست ودست منو کشید تقریبا افتادم روش محمود وبهارم اومدن ومشغول خوردن خوراکی شدیم
بهار : با این لباسای خیس تو ماشین بشینیم
بردیا : لباس نیاوردین
محمود : نه
فرزام : مگه نیومدیم ساحل آب تنی خوب لباسم آوردیم
شیرین : دایی جان صندلی ماشین شما چرمه مشکلی نیست
- ما که لباس آوردیم شیرینم که نرفته تو آب ...
متعجب نگاش کردم وگفتم: تو چرا خیسی
شیرین : خوب رفتم تو آب دیگه بریم لباس بپوشیم
با شیرین رفتیم تو ماشین لباس پوشیدیم
- تو که می ترسیدی
خندید
- شیرین
شیرین : با بردیا رفتم تو آب
متعجب نگاش کردم
شیرین- چیه؟
- تو که از اون فراری بودی
شیرین نگام کرد وبعدم رفت فرزام اومد وگفت : چیه اینجوری چشات از چال در اومده
- شیرین
فرزام : شیرین چی
- هیچی
سرم پایین بود این یعنی چی که شیرین رفته طرف بردیا خیلی ها بودن می خواستن بیان تو زندگیش واون قبول نمی کرد همه ای زندگیش امیری بود که خودش کنارش گذاشته بود
سرمو بلند کردم بردیا پیرهنشو در آورد خواستم رومو برگردونم دیدم رو سینش کبوده وقرمز فرزامم متوجه شد وگفت : این چیه بردیا
بردیا تیشرتشو پوشید
فرزام : هی با توه ام ...ببینم
بردیا : نکن فرزام
فرزام دست گذاشت روش بردیا تقریبا دادزد وگفت : نکن فرزام درد داره
فرزام :سگ اینجوری گازت گرفت...
متعجب نگاشون کردم
بردیا : کوفت
فرزام : خوب کار کیه دوست دختر....بردیا
بردیا : آماده شو بریم دیگه
برگشت منو نگاه کرد وگفت : چیه اینجوری شدی مریم
فرزام بلند بلند می خندید
بردیا : کوفت ....
بردیا رفت طرف شیرین
فرزام : دوستت چه دندونایی داره
متعجب گفتم : کار شیرینه
فرزام خندید وگفت : پس کار کیه
- خوب دفاع شخصیه
متعجب بودم شیرین چی رو داشت از ما پنهون می کرد
۱۷.۵k
۰۴ تیر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.