خواب دیدم که مرده بودم....
خواب دیدم که مرده بودم....
روزاول یه فرشته اومدبهم گفت:چی میخوای؟
بهش گفتم:آب
گفت:برو بالای اون تپه آب بخور
وقتی رفتم دیدم یه چشمه بزرگ بود یه دل سیر آب خوردم
روز سوم همون فرشته اومدگفت:امروز چی میخوای؟
بازم گفتم آب....
چشمه کوچک ترشده بود،یه دل سیر آب خوردم
روزهفتم همون فرشته اومدگفت امروزچی میخوای؟
بازم گفتم آب...
گفت برو بالای اون تپه...
درحالی که چشمه کوچک تر شده بود آب خوردم
روزچهلم فرشته گفت:امروز چی میخوای؟
با عطش فراوان گفتم آب
گفت:برو بالای اون تپه
در کمال تعجب دیدم قطراتی درحال ریزش هستند
برگشتم به فرشتع گفتم:چرا اینطوری شده؟
گفت:روز اول همه دوستات،فامیل،خانوادت،عشقت،ومادرت برات اشک میریختن
روز سوم فقط رفیقات،خانوادت ومادرت برات اشک ریختن....
روز هفتم خانواده ومادرت برات اشک ریختن
ولی روز چهلم فقط این مادرت بود که برات اشک میریخت....
برای همین این قطرات همیشه پا برجاست...
روزاول یه فرشته اومدبهم گفت:چی میخوای؟
بهش گفتم:آب
گفت:برو بالای اون تپه آب بخور
وقتی رفتم دیدم یه چشمه بزرگ بود یه دل سیر آب خوردم
روز سوم همون فرشته اومدگفت:امروز چی میخوای؟
بازم گفتم آب....
چشمه کوچک ترشده بود،یه دل سیر آب خوردم
روزهفتم همون فرشته اومدگفت امروزچی میخوای؟
بازم گفتم آب...
گفت برو بالای اون تپه...
درحالی که چشمه کوچک تر شده بود آب خوردم
روزچهلم فرشته گفت:امروز چی میخوای؟
با عطش فراوان گفتم آب
گفت:برو بالای اون تپه
در کمال تعجب دیدم قطراتی درحال ریزش هستند
برگشتم به فرشتع گفتم:چرا اینطوری شده؟
گفت:روز اول همه دوستات،فامیل،خانوادت،عشقت،ومادرت برات اشک میریختن
روز سوم فقط رفیقات،خانوادت ومادرت برات اشک ریختن....
روز هفتم خانواده ومادرت برات اشک ریختن
ولی روز چهلم فقط این مادرت بود که برات اشک میریخت....
برای همین این قطرات همیشه پا برجاست...
۳.۸k
۱۴ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.