[17:31, 8/19/2014] Mona Joni(w): ******قضاوت..1*****
[17:31, 8/19/2014] Mona Joni(w): ******قضاوت..1*****
حتما حتما بخونيد ولي جاي اشک ريختن يکم فکر کنيد ........
.
-نميخوام لطفا ديگه به اين شماره زنگ نزنيد وگرنه مجبور ميشم خطمو عوض کنم....
تلفنو قطع کردم و بلند بلند زدم زير گريه
جوري که مامانم اومد بالا و منو ديد
-نازنين چت شده؟
-هيچي فقط دلم گرفته
-حالا چرا اينطوري گريه ميکني؟
-بيخيال مامان ميخوام تنها باشم
-باشه حالا ديگه گريه نکن
بعد رفت
کامپيوترمو روشن کردم صداي اهنگ رو بلند کردم و باهاش زار زدم.من چي کار کردم؟دل عزيزترين کسمو،زندگيمو،عمرمو،جونمو،همه کسمو شکستم اخه من چطور ادميم چطور دلم اومد؟يعني واقعا براش مهمه؟پس نبايد بزاره اين عقد انجام بشه...ماهان يعني ميشه فردا نزاري اين عقد انجام بشه؟اخ اگه بشه....به خدا ميبخشمت
اروم تر شده بودم امين رستمي هم با اهنگش منو ياد ماهانم انداخت که هنوز ميپرستيدمش
جز عشق تو تو قلب من هيچي ديگه جا نداره وقتي تو دنيامي دلم کاري با دنيا نداره کاري با دنيا نداره.حتي فکر داشتنت واسه من ارامشه شوق ديدنت عزيزم منو هر جا ميکشه..:3
[17:31, 8/19/2014] Mona Joni(w): ******قضاوت2****
من بي نهايت عاشق ماهان بودم...دله ديگه نميفهمه حاليش نيست که ماهان خيانت کرده اي کاش دلم بفهمه اينو
اون شب هم گذشت و من با گريه خوابيدم اي کاش اوم روز بيشتر با ماهان حرف ميزدم و صداي قشنگشو ميشنيدم اي کاش براي اخرين بار ميرفتم ديدنش و بهش ميگفتم عزيزم بخشيدمت ميگفتم ماهانم دوست دارم ميگفتم عشق من من فقط خانم توام من فقط با تو خوشبختم من فقط تو رو ميخوام اي کاش زل ميزدم تو اون چشماش که تا اخر عمر اسيرشونم اي کاش ميرفتم و دستاي مهربونشو توي دستام ميگرفتم و ميبوسيدم
اي کاش زبونم لال ميشد و سر يه مسخره بازي و فکر کودکانه به مهرداد نميگفتم بيا عقد کنيم اي کاش...اي کاش....صبح بلند شدم ارايشگر حاضرم کرد چقدر زيبا شده بودم اي کاش ماهان به جاي مهرداد بود اي کاش لياقت منو داشت يه اه کشيدم که در اتاقم باز شد...
[17:32, 8/19/2014] Mona Joni(w): ****قضاوت 3****
-به به سلام خوشگل خانم مهرداد اينا اومدن با فک و فاميل فک و فاميل ما هم کم کم دارن ميان
-مريم باهام حرف نزن حوصله ندارم
-هووووووووش باشه پاچمو ول کن لباسمو پاره کردي
-مريم گم ميشي يا گمت کنم؟؟
-بابا باشه رفتم
-تنها نشستم و بازم ياد ماهان کردم خدايا يعني ميشه بياد و منو با خودش ببره و بگه تو خانم مني غلط کرده هر کي به جز من بخواد تو خانمش بشي.بعد باهم بريم يه جاي دور که فقط ما2تا باشيم و با عشق زندگي کنيم؟اه من چمه؟اون که دوسم نداره اگه داشت که....بغض گلومو گرفت...ولي نميدونم چرا به اومدنش اميد داشتم يه جورايي حس ميکردم ميخواد بياد و عقد رو به هم بزنه...اي کاش بشه
مامانم اومد دنبالم و بهم گفت:نازنين بريم پايين همه اومدن عاقدم تا نيم ساعت ديگه مياد.با مامانم رفتم پايين با همه سلام و احوال پرسي کردم تشنم شده بود رفتم توي اشپزخونه مريمو ديدم که داره گريه ميکنه رفتم سمتش سرشو بالا گرفتم
-مريم اجي چي شده؟
.....
[17:32, 8/19/2014] Mona Joni(w): ++++قضاوت4+++
بيخيال هيچي
-داد زدم سرش مريم گفتم بگو
-بيخيال ديگه بعد بلند بلند زد زير گريه
-زهرمار شورشو در اوردي بگو ديگه
-ول کن تو رو خدا
-جون من بگو خواهش ميکنم
-قول ميدي کولي بازي در نياري؟
-اره بگو
-نه بيخيال
-مريم رو اعصابمي يا ميگي يا جيغ ميزنم ميدوني هم ديوونم هر کاري از دستم بر مياد
مريم باز زد زير گريه و گفت ماهان
يه لحظه قلبم ايستاد
-ماهان چي؟چش شده؟اتفاقي براش افتاده؟چرا گريه ميکني؟ها؟
-نه...نه.....تصادف کرده
-کي؟کجا؟با کي؟الان کجاست؟
-نميدونم فقط الان بيمارستانه مهر
بلند شدم و دويدم سمت اتاقم بايد ميرفتم پيشش عزيزترينم الان تو بيمارستان بود.....ديگه نميخوام ازش جدا شم ميخوام برم تا اخر عمر باهاش باشم ميخوام ببخشمش حتي اگه عاشقم نباشه عاشقش کنم
مريم هم دنبالم مي اومد دوتامون تو اتاق بوديم
-ميخواي چي کار کني؟
-مريم ميخوام کاري رو که از اول بايد ميکردمو بکنم.دارم ميرم پيشش ميخوام توي اين لحظه ها کنارش باشم ميخوام کنار عشقم باشم تا حالش خوب شه تا باهم از دوباره شروع کنيم
-خفه شو نازي تو جايي نميري
-اتفاقا دارم ميرم
-نرو خواهش ميکنم
-مريم حاليته داري چي ميگي؟
......
[17:32, 8/19/2014] Mona Joni(w): ++++قضاوت5+++
-احمق تو حاليته داري چي کار ميکني؟مثلا روز عقدته
-برو بابا
لباسامو پوشيده بودم موهامو هم باز کرده بودم ارايشمم پاک کرد و از در پشتي زدم بيرون که کسي متوجه ي من نشه.با سرعت هر چه تمام تر به سمت بيمارستان ميرفتم وقتي رسيدم رفتم پذيرش و گفتم:ببخشيد خانم اقاي ماهان کيا کجاست؟
توي ليست مريضاش نگاه کرد و گفت طبقه ي پايين انتهاي راهرو
با سرعت رفتم
حتما حتما بخونيد ولي جاي اشک ريختن يکم فکر کنيد ........
.
-نميخوام لطفا ديگه به اين شماره زنگ نزنيد وگرنه مجبور ميشم خطمو عوض کنم....
تلفنو قطع کردم و بلند بلند زدم زير گريه
جوري که مامانم اومد بالا و منو ديد
-نازنين چت شده؟
-هيچي فقط دلم گرفته
-حالا چرا اينطوري گريه ميکني؟
-بيخيال مامان ميخوام تنها باشم
-باشه حالا ديگه گريه نکن
بعد رفت
کامپيوترمو روشن کردم صداي اهنگ رو بلند کردم و باهاش زار زدم.من چي کار کردم؟دل عزيزترين کسمو،زندگيمو،عمرمو،جونمو،همه کسمو شکستم اخه من چطور ادميم چطور دلم اومد؟يعني واقعا براش مهمه؟پس نبايد بزاره اين عقد انجام بشه...ماهان يعني ميشه فردا نزاري اين عقد انجام بشه؟اخ اگه بشه....به خدا ميبخشمت
اروم تر شده بودم امين رستمي هم با اهنگش منو ياد ماهانم انداخت که هنوز ميپرستيدمش
جز عشق تو تو قلب من هيچي ديگه جا نداره وقتي تو دنيامي دلم کاري با دنيا نداره کاري با دنيا نداره.حتي فکر داشتنت واسه من ارامشه شوق ديدنت عزيزم منو هر جا ميکشه..:3
[17:31, 8/19/2014] Mona Joni(w): ******قضاوت2****
من بي نهايت عاشق ماهان بودم...دله ديگه نميفهمه حاليش نيست که ماهان خيانت کرده اي کاش دلم بفهمه اينو
اون شب هم گذشت و من با گريه خوابيدم اي کاش اوم روز بيشتر با ماهان حرف ميزدم و صداي قشنگشو ميشنيدم اي کاش براي اخرين بار ميرفتم ديدنش و بهش ميگفتم عزيزم بخشيدمت ميگفتم ماهانم دوست دارم ميگفتم عشق من من فقط خانم توام من فقط با تو خوشبختم من فقط تو رو ميخوام اي کاش زل ميزدم تو اون چشماش که تا اخر عمر اسيرشونم اي کاش ميرفتم و دستاي مهربونشو توي دستام ميگرفتم و ميبوسيدم
اي کاش زبونم لال ميشد و سر يه مسخره بازي و فکر کودکانه به مهرداد نميگفتم بيا عقد کنيم اي کاش...اي کاش....صبح بلند شدم ارايشگر حاضرم کرد چقدر زيبا شده بودم اي کاش ماهان به جاي مهرداد بود اي کاش لياقت منو داشت يه اه کشيدم که در اتاقم باز شد...
[17:32, 8/19/2014] Mona Joni(w): ****قضاوت 3****
-به به سلام خوشگل خانم مهرداد اينا اومدن با فک و فاميل فک و فاميل ما هم کم کم دارن ميان
-مريم باهام حرف نزن حوصله ندارم
-هووووووووش باشه پاچمو ول کن لباسمو پاره کردي
-مريم گم ميشي يا گمت کنم؟؟
-بابا باشه رفتم
-تنها نشستم و بازم ياد ماهان کردم خدايا يعني ميشه بياد و منو با خودش ببره و بگه تو خانم مني غلط کرده هر کي به جز من بخواد تو خانمش بشي.بعد باهم بريم يه جاي دور که فقط ما2تا باشيم و با عشق زندگي کنيم؟اه من چمه؟اون که دوسم نداره اگه داشت که....بغض گلومو گرفت...ولي نميدونم چرا به اومدنش اميد داشتم يه جورايي حس ميکردم ميخواد بياد و عقد رو به هم بزنه...اي کاش بشه
مامانم اومد دنبالم و بهم گفت:نازنين بريم پايين همه اومدن عاقدم تا نيم ساعت ديگه مياد.با مامانم رفتم پايين با همه سلام و احوال پرسي کردم تشنم شده بود رفتم توي اشپزخونه مريمو ديدم که داره گريه ميکنه رفتم سمتش سرشو بالا گرفتم
-مريم اجي چي شده؟
.....
[17:32, 8/19/2014] Mona Joni(w): ++++قضاوت4+++
بيخيال هيچي
-داد زدم سرش مريم گفتم بگو
-بيخيال ديگه بعد بلند بلند زد زير گريه
-زهرمار شورشو در اوردي بگو ديگه
-ول کن تو رو خدا
-جون من بگو خواهش ميکنم
-قول ميدي کولي بازي در نياري؟
-اره بگو
-نه بيخيال
-مريم رو اعصابمي يا ميگي يا جيغ ميزنم ميدوني هم ديوونم هر کاري از دستم بر مياد
مريم باز زد زير گريه و گفت ماهان
يه لحظه قلبم ايستاد
-ماهان چي؟چش شده؟اتفاقي براش افتاده؟چرا گريه ميکني؟ها؟
-نه...نه.....تصادف کرده
-کي؟کجا؟با کي؟الان کجاست؟
-نميدونم فقط الان بيمارستانه مهر
بلند شدم و دويدم سمت اتاقم بايد ميرفتم پيشش عزيزترينم الان تو بيمارستان بود.....ديگه نميخوام ازش جدا شم ميخوام برم تا اخر عمر باهاش باشم ميخوام ببخشمش حتي اگه عاشقم نباشه عاشقش کنم
مريم هم دنبالم مي اومد دوتامون تو اتاق بوديم
-ميخواي چي کار کني؟
-مريم ميخوام کاري رو که از اول بايد ميکردمو بکنم.دارم ميرم پيشش ميخوام توي اين لحظه ها کنارش باشم ميخوام کنار عشقم باشم تا حالش خوب شه تا باهم از دوباره شروع کنيم
-خفه شو نازي تو جايي نميري
-اتفاقا دارم ميرم
-نرو خواهش ميکنم
-مريم حاليته داري چي ميگي؟
......
[17:32, 8/19/2014] Mona Joni(w): ++++قضاوت5+++
-احمق تو حاليته داري چي کار ميکني؟مثلا روز عقدته
-برو بابا
لباسامو پوشيده بودم موهامو هم باز کرده بودم ارايشمم پاک کرد و از در پشتي زدم بيرون که کسي متوجه ي من نشه.با سرعت هر چه تمام تر به سمت بيمارستان ميرفتم وقتي رسيدم رفتم پذيرش و گفتم:ببخشيد خانم اقاي ماهان کيا کجاست؟
توي ليست مريضاش نگاه کرد و گفت طبقه ي پايين انتهاي راهرو
با سرعت رفتم
۷۸.۷k
۲۰ شهریور ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.