*راز دل*
*راز دل*
مستانه :
همراه ماه وش اومده بودیم خرید قرار بود پویا بیاد دنبالمون چقدر کیهان سرمون غُر زد دیگه خریدی نداشتم فقط مونده بود دست گل عروس که اومده بودیم گل فروشی وسفارش دادم چطوری باشه ماه وشم یه باکس گل نرگس ورز گرفت برای کیهان می گفت کیهان گل نرگس دوست داره داشتم سربه سرش می زاشتم ومی خندیدم که با دیدن کیارش خنده از لبم پرید
ماه وش برگشت وبا دیدن من گفت : چی شد
بعد کیارش رو دید وگفت : بهتره باهاش حرف بزنی
- من که حرفی ندارم باهاش دارم ؟!
ماه وش : می خواد جبران کنه
- جبران مثلا چیکار
- سلام
با اخم نگاش کردم وگفتم : بیا ماه وش
خدا رو شکر کیهان ماشین رو داده بود بهمون رفتیم سمت ماشین کیارش نگاهم می کرد بعد بلند گفت : اومدم حرف بزنم می بینم طاقت دیدن منو نداری حق داری نمیگم ببخشم چون می دونم خیلی بدی کردم ولی جبران کردم براتون مخصوصا تو ماه وش
ماه وش : فهمیدم .حالا هم برو چون نمی خوام مستانه حالش بد بشه فردا عروسیشه
کیارش : مبارکت باشه
اومد جلو وکاغذی که تو دستش بود رو گرفت جلوم وگفت : حقتو پایمال کردم این برای جبران چون حقته باید بگیری
برگه رو گرفتم ومتعجب نگاش کردم یه سند بود
کیارش : یه ویلا برات گرفتم اگه تونستی ویه روز دلت از من صاف شد ببخشم هر روزم پراز عذابه
نگاش کردم سرشو انداخت پایین ورفت
ماه وش : رفته زندان آدم شده
- خدا کنه این دروغ راست باشه بهش اعتماد ندارم
ماه وش : حق داری بریم که کیهان نگران نشه می شناسیش که
- تو چرا یه موبایل نمی گیری از صبح تا حالا هزار بار به من زنگ زده
ماه وش خندید وگفت : برای همین نمی گیرم
- حق داری
نشستیم تو ماشین وبرگشتیم خونه باید حسابی استراحت می کردم برای فردا از پا درد نمی تونستم راه برم با آب داغ پاهام رو شستم ورو تخت دراز کشیدم هنوزم نمی تونسنتم باور کنم کیارش این کارا رو کرده باشه وقتی ماه وش گفت فانی از کیهلن جدا شده وقراره با کیارش ازدواج کنه هم خوشحال شدم هم متعجب بودم
مستانه :
همراه ماه وش اومده بودیم خرید قرار بود پویا بیاد دنبالمون چقدر کیهان سرمون غُر زد دیگه خریدی نداشتم فقط مونده بود دست گل عروس که اومده بودیم گل فروشی وسفارش دادم چطوری باشه ماه وشم یه باکس گل نرگس ورز گرفت برای کیهان می گفت کیهان گل نرگس دوست داره داشتم سربه سرش می زاشتم ومی خندیدم که با دیدن کیارش خنده از لبم پرید
ماه وش برگشت وبا دیدن من گفت : چی شد
بعد کیارش رو دید وگفت : بهتره باهاش حرف بزنی
- من که حرفی ندارم باهاش دارم ؟!
ماه وش : می خواد جبران کنه
- جبران مثلا چیکار
- سلام
با اخم نگاش کردم وگفتم : بیا ماه وش
خدا رو شکر کیهان ماشین رو داده بود بهمون رفتیم سمت ماشین کیارش نگاهم می کرد بعد بلند گفت : اومدم حرف بزنم می بینم طاقت دیدن منو نداری حق داری نمیگم ببخشم چون می دونم خیلی بدی کردم ولی جبران کردم براتون مخصوصا تو ماه وش
ماه وش : فهمیدم .حالا هم برو چون نمی خوام مستانه حالش بد بشه فردا عروسیشه
کیارش : مبارکت باشه
اومد جلو وکاغذی که تو دستش بود رو گرفت جلوم وگفت : حقتو پایمال کردم این برای جبران چون حقته باید بگیری
برگه رو گرفتم ومتعجب نگاش کردم یه سند بود
کیارش : یه ویلا برات گرفتم اگه تونستی ویه روز دلت از من صاف شد ببخشم هر روزم پراز عذابه
نگاش کردم سرشو انداخت پایین ورفت
ماه وش : رفته زندان آدم شده
- خدا کنه این دروغ راست باشه بهش اعتماد ندارم
ماه وش : حق داری بریم که کیهان نگران نشه می شناسیش که
- تو چرا یه موبایل نمی گیری از صبح تا حالا هزار بار به من زنگ زده
ماه وش خندید وگفت : برای همین نمی گیرم
- حق داری
نشستیم تو ماشین وبرگشتیم خونه باید حسابی استراحت می کردم برای فردا از پا درد نمی تونستم راه برم با آب داغ پاهام رو شستم ورو تخت دراز کشیدم هنوزم نمی تونسنتم باور کنم کیارش این کارا رو کرده باشه وقتی ماه وش گفت فانی از کیهلن جدا شده وقراره با کیارش ازدواج کنه هم خوشحال شدم هم متعجب بودم
۱۵.۴k
۲۶ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.