دخترای لجباز 🔥 پسرای مغرور 😻
#دخترای_لجباز 🔥 پسرای_مغرور 😻
پارت بیست و پنجم .
رفتم سمت دستگیره در و درو با زحمت باز کردم . انگار داشت کشیده میشد ب یه چیزی . بازش ک کردم ع دنیا سیر شدم ! در ب یه تخت دونفره خوشگل سفید کشیده میشد ! یعنی انقدر این اتاق کوچیک بود ک بجز ی تخت هیچ جایی برا راه رفتن نبود . وایسا ببینم.اصن چرا تخت دو نفره؟مگه نمیدونستن دختر پسر قاطیه؟ من و پارسا باید رو ی تخت بخوابیم؟عمرا اگه من با اون رو ی تخت بخوابم!
از زبون پارسا:
ایول همه کارا اونجوری ک میخواستیم پیش رفت!دمت گرم رضایی(استادو میگم)
نمیدونم از کی...شاید اونموقع ک سر اون کرم کاکائوعه دعوا کردیم...یا اونموقع ک بردمش دکتر...اما هر موقعی که بوده...من الان ی چیزیو میدونم . دوسش دارم ! نمیخوام از دستش بدم ! متین و سورنم همین حسو دارن.ب استاد رضایی گفتم این نقشه هارو بریزه ک ما سه تا بتونیم خودمونو ب دخترا نزدیکتر کنیم . الانم ک باهم هم اتاق شدیم ! مطمئنا حضم این قضایا سخته براش . احتمالا الان دوست داره خفم کنه ! من از همینش خوشم میاد !هر دختر دیگه ای بود ک این اتفاق براش می افتاد از خوشحالی قش میکرد . اما اون نه . همین چیزاشو دوست دارم .
رفتم سمت در اتاق و پشت رومینا وایستادم.برگشت طرفم و یهو انگار ک ترسیده باشه ی جیغ زد!
رومینا(با غر غر):اه تو روحت پارسا!قلبم رفت تو جورابم!چرا یهو عین جن بوداده ظاهر میشی ؟
پارسا : وا مگه اشکالی داره ک اومدم اتاقمو ببینم.من رفتم اونیکی اتاقارو دیدم.بقیه اتاقام اندازه همن.
رومینا : گفته باشم!تو باید بری تو پذیرایی بخوابی!نمیشه ک من و تو رو ی تخت بخوابیم!
با بیخیالی گفتم:من ک رو تخت میخوابم تو مشکلی داری میتونی تو پذیرایی بخوابی.
میدونستم اون عمرا بخواد تو پذیرایی بخوابه.حداقل برا لج و لجبازی با من.
رومینا : ع؟ن بابا؟منتظر اجازه شما بودم جناب ! ببین من عمرا تو پذیرایی بخوابم!تو میری اونجا میخوابی! فهمیدیییی؟
رفتم خودمو شوت کردم تو رو تخت و گفتم:منم عمرا بخوابم اونجا تو مشکل داری خو من چرا باید برم؟
رومینا ک حالا داشت جوش میاورد گفت:حرف آخرته؟
پارسا:یس!
رومینا:خیلی خب پس برا اینکه روی تورو کم کنم منم رو تخت میخوابم.فقط باید فاصلتو حفظ کنی.بعدم من شال مال واسه خواب ندارم پ هیز بازی در نیار.
پارسا : حالا ببینم...
بعد اومد ع رو من رد شد و رفت سمت دیوار . گفت : من اینجا میخوابم.واسه اینکه اگر اون دوستای بی حیات بیان در این اتاق صاب مرده رو باز کنن تو کوه جلو من باشی.
بعد هوار زد:دینا...مریم!من کپیدم!
رفت توی اون یه ذره زمینی ک اتاق داشت وایساد و گفت:هرگونه بیشعور بازی جریمه داره.مثلا دستمو بگیری دو هزار تومن.
بلند شدم نشستم.گفتم:اگه دستمو بزارم رو شونت؟
رومینا با قیافه تعجب داری گفت:خب..پنج تومن
پارت بیست و پنجم .
رفتم سمت دستگیره در و درو با زحمت باز کردم . انگار داشت کشیده میشد ب یه چیزی . بازش ک کردم ع دنیا سیر شدم ! در ب یه تخت دونفره خوشگل سفید کشیده میشد ! یعنی انقدر این اتاق کوچیک بود ک بجز ی تخت هیچ جایی برا راه رفتن نبود . وایسا ببینم.اصن چرا تخت دو نفره؟مگه نمیدونستن دختر پسر قاطیه؟ من و پارسا باید رو ی تخت بخوابیم؟عمرا اگه من با اون رو ی تخت بخوابم!
از زبون پارسا:
ایول همه کارا اونجوری ک میخواستیم پیش رفت!دمت گرم رضایی(استادو میگم)
نمیدونم از کی...شاید اونموقع ک سر اون کرم کاکائوعه دعوا کردیم...یا اونموقع ک بردمش دکتر...اما هر موقعی که بوده...من الان ی چیزیو میدونم . دوسش دارم ! نمیخوام از دستش بدم ! متین و سورنم همین حسو دارن.ب استاد رضایی گفتم این نقشه هارو بریزه ک ما سه تا بتونیم خودمونو ب دخترا نزدیکتر کنیم . الانم ک باهم هم اتاق شدیم ! مطمئنا حضم این قضایا سخته براش . احتمالا الان دوست داره خفم کنه ! من از همینش خوشم میاد !هر دختر دیگه ای بود ک این اتفاق براش می افتاد از خوشحالی قش میکرد . اما اون نه . همین چیزاشو دوست دارم .
رفتم سمت در اتاق و پشت رومینا وایستادم.برگشت طرفم و یهو انگار ک ترسیده باشه ی جیغ زد!
رومینا(با غر غر):اه تو روحت پارسا!قلبم رفت تو جورابم!چرا یهو عین جن بوداده ظاهر میشی ؟
پارسا : وا مگه اشکالی داره ک اومدم اتاقمو ببینم.من رفتم اونیکی اتاقارو دیدم.بقیه اتاقام اندازه همن.
رومینا : گفته باشم!تو باید بری تو پذیرایی بخوابی!نمیشه ک من و تو رو ی تخت بخوابیم!
با بیخیالی گفتم:من ک رو تخت میخوابم تو مشکلی داری میتونی تو پذیرایی بخوابی.
میدونستم اون عمرا بخواد تو پذیرایی بخوابه.حداقل برا لج و لجبازی با من.
رومینا : ع؟ن بابا؟منتظر اجازه شما بودم جناب ! ببین من عمرا تو پذیرایی بخوابم!تو میری اونجا میخوابی! فهمیدیییی؟
رفتم خودمو شوت کردم تو رو تخت و گفتم:منم عمرا بخوابم اونجا تو مشکل داری خو من چرا باید برم؟
رومینا ک حالا داشت جوش میاورد گفت:حرف آخرته؟
پارسا:یس!
رومینا:خیلی خب پس برا اینکه روی تورو کم کنم منم رو تخت میخوابم.فقط باید فاصلتو حفظ کنی.بعدم من شال مال واسه خواب ندارم پ هیز بازی در نیار.
پارسا : حالا ببینم...
بعد اومد ع رو من رد شد و رفت سمت دیوار . گفت : من اینجا میخوابم.واسه اینکه اگر اون دوستای بی حیات بیان در این اتاق صاب مرده رو باز کنن تو کوه جلو من باشی.
بعد هوار زد:دینا...مریم!من کپیدم!
رفت توی اون یه ذره زمینی ک اتاق داشت وایساد و گفت:هرگونه بیشعور بازی جریمه داره.مثلا دستمو بگیری دو هزار تومن.
بلند شدم نشستم.گفتم:اگه دستمو بزارم رو شونت؟
رومینا با قیافه تعجب داری گفت:خب..پنج تومن
۲۲.۵k
۱۷ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.