آمدی
آمدی
چه مهربان آمدی
و چه عاشقانه
با همان لبخند همیشگی
مثل باران آمدی
باریدی بر کویر خشک دلم
میدانی که بی جان بودم بی مهربانی هایت
سیرابم کردی
مثل بهار آمدی
سبد سبد طراوت و نشاط
میهمان لحظه های کوتاه دیدارمان شد
این دل بی قرار
لحظه های بی تو را
به هوای طلوع دوباره ات
سپری کرد
و حال که شاهد آمدنت هستم
تپش این قلب
لحظه به لحظه تندتر می شود
می نوشم
فنجانی از حضورت را
و چه طعم لطیفی دارد
تلاقی نگاههای دلتنگ
چه سبز آمدی لحظه ها رنگ عاشقانه گرفت
انتظارم به سر رسید
و تو را کنار خود می بینم
با تو بودن را می خواهم
با تو و عشق پاکت
با تو و قلب مهربانت
با تو و گرمای دستانت
بمان با من
می مانم با تو
و می سازیم لحظه های زیبای دوست داشتن ممنوع را.
چه مهربان آمدی
و چه عاشقانه
با همان لبخند همیشگی
مثل باران آمدی
باریدی بر کویر خشک دلم
میدانی که بی جان بودم بی مهربانی هایت
سیرابم کردی
مثل بهار آمدی
سبد سبد طراوت و نشاط
میهمان لحظه های کوتاه دیدارمان شد
این دل بی قرار
لحظه های بی تو را
به هوای طلوع دوباره ات
سپری کرد
و حال که شاهد آمدنت هستم
تپش این قلب
لحظه به لحظه تندتر می شود
می نوشم
فنجانی از حضورت را
و چه طعم لطیفی دارد
تلاقی نگاههای دلتنگ
چه سبز آمدی لحظه ها رنگ عاشقانه گرفت
انتظارم به سر رسید
و تو را کنار خود می بینم
با تو بودن را می خواهم
با تو و عشق پاکت
با تو و قلب مهربانت
با تو و گرمای دستانت
بمان با من
می مانم با تو
و می سازیم لحظه های زیبای دوست داشتن ممنوع را.
۳۳.۸k
۰۴ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.