لحظه هایی هستند که هستیم , چه تنها چه در جمع, اما خودمان
لحظه هایی هستند که هستیم , چه تنها چه در جمع, اما خودمان نیستیم انگار روحمان می رود همانجا که می خواهد , بی صدا بی هیاهو همان لحظه هایی که راننده آژانس می گوید رسیدین, فروشنده می گوید باقی پول را نمی خواهی ؟
راننده تاکسی می گوید صدای بوق را نمی شنوی و مادر صدا می کند حواست کجاست ؟ ساعتهایی که شنیدیم و نفهمیدیم , خوندیم و نفهمیدیم و تلویزیون خودش خاموش شد , آهنگ بار دهم تکرار شد , هوا روشن شد تاریک شد , چایی سرد شد , غذا یخ کرد, در یخچال باز ماند, و در خانه را قفل نکردیم, و نفهمیدیم کی رسیدیم خانه , و کی گریه هایمان بند آمد و کی عوض شدیم, کی دیگر نترسیدیم و از ته دل نخندیدیم و دل نبستیم و چطور یکباره انقدر بزرگ شدیم و موهای سرمان سفید, و از آرزوهایمان کی گذشتیم و کی دیگر او را برای همیشه فراموش کردیم. . .
/ یک لحظه سکوت برای لحظه هایی که خودمان
نیستیم /
راننده تاکسی می گوید صدای بوق را نمی شنوی و مادر صدا می کند حواست کجاست ؟ ساعتهایی که شنیدیم و نفهمیدیم , خوندیم و نفهمیدیم و تلویزیون خودش خاموش شد , آهنگ بار دهم تکرار شد , هوا روشن شد تاریک شد , چایی سرد شد , غذا یخ کرد, در یخچال باز ماند, و در خانه را قفل نکردیم, و نفهمیدیم کی رسیدیم خانه , و کی گریه هایمان بند آمد و کی عوض شدیم, کی دیگر نترسیدیم و از ته دل نخندیدیم و دل نبستیم و چطور یکباره انقدر بزرگ شدیم و موهای سرمان سفید, و از آرزوهایمان کی گذشتیم و کی دیگر او را برای همیشه فراموش کردیم. . .
/ یک لحظه سکوت برای لحظه هایی که خودمان
نیستیم /
۶۱۴
۰۹ مهر ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.