اگرکشتی آرزوهایت درحباب شیشه ای روزمرگی محبوس شده اند.امش
اگرکشتی آرزوهایت درحباب شیشه ای روزمرگی محبوس شده اند.امشب این حباب رابشکن.بگذارآرزوهایت،رویاهای رنگینت بادبان شوندوکشتی به گل نشسته ی قلبت راباخودببرند.به آن سوی دردها،دورتر از دریای پریشانی.دورترازامواج خروشان غم،آنجاکه دریاآرام است وستارگان درخشنده امیددردسترس توست.به آسمان رویاهایت خیره شو.دست بینداز ویک به یک ستاره های آرزوهایت رابچین.راستی فراموش کردم وقتی آمدی کفشهایت رابه آب بینداز.به این نشانه که هرگزباز نمیگردی.بگذارتاابداین کفشهاکه پای رویاهایمان رابه زمین محال دوخته بودند.همان جابیرون ازدنیای تخیل زیبایمان بمانندوتنهایی غصه دنیارابخورند.سواراین کشتی شو وبه دورترین جای دنیابرو.آن جاکه گذرزمان بی معنی باشد.توباشی ودلخوشی هایت که هرگزتمام نشوند.....(سپیداربرفی)
۱۶.۷k
۲۹ فروردین ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.