لهجه ات را غلاف کن ای عشق
لهجه ات را غلاف کن ای عشق
زخمــی ام از زبان نـوک تیزت
شمس مولای بی کسی ها باش
بی خیــــال شکــوه تبریزت
مثنوی ، زخم های تدریجی است
مرگ آرام در تحمل بستر
مثل ققنوسِ شمس برگشتن
در مسیحایِ سردِ خاکستر
دست هایم به کار کشتنم اند
این جنایت به پاس بودن هاست
شهرِ بی شعر نوش جان شما
شاعر اینجا جنازه ای تنهاست
زخمــی ام از زبان نـوک تیزت
شمس مولای بی کسی ها باش
بی خیــــال شکــوه تبریزت
مثنوی ، زخم های تدریجی است
مرگ آرام در تحمل بستر
مثل ققنوسِ شمس برگشتن
در مسیحایِ سردِ خاکستر
دست هایم به کار کشتنم اند
این جنایت به پاس بودن هاست
شهرِ بی شعر نوش جان شما
شاعر اینجا جنازه ای تنهاست
۴.۸k
۰۸ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.