هرچی-من-بگمه پارت-سی-هفتم
#هرچی-من-بگمه #پارت-سی-هفتم
از زبون #مبینا
تا رفتیم داخل زنونه یکی بغلمون کرد چلوندمون بهم
+خفه شدم😛
ایلین:سلام به عشقای دوستای بیمعرفت
سیلدا:سلام لیدره
ایلین:لیدره؟؟😑
رویا:اره دیگه چون از هممون بزرگتری
ایلین:خوب اشکالی نداره
+نفسم بالا نمیاد
ایلین😂
+زهرمار نزدیک بود بکشیم بعد تازه میخندی؟؟
سیلدا:اخه قیافت دیدنیه
رویا:🤣🤣🤣
رفتم تو اینه خودمو نگاه کردن سرخ شده بودم
+نننننننههههههه
رویا🤣🤣🤣🤣
سیلدا:اشکالی نداره عزیزم 🤣🤣
+ایلین کجاس؟؟
دیدمش داره فرار میکنه
+وایسا ببینم
دویدم دنبالش اون بدو من بدوعم داشتم میگرفتمش که پام پیچ خورد اما یکی کرفتم خاک بر سرم باز اینه که
رادین:سلام به خوشگل من
+سلام میشه ولم کنی؟؟
رادین:نه لیدی نمیشه
+ولم کن تا جیغ نکشیدم
رادین:باشه لیدی جذاب من
ولم کرد تا وایستادم دست یکی دور پهلوم چفت شد و محکم من و تو اغوش خودش کشید
چانی:کاری داشتین؟؟
رادین:عشقم این پسرهی دراز چی میگه؟؟
+هان؟؟اهان بزار معرفی کنم دوست پسرم و همسر ایندم
رادین:چچیی؟؟😳
چانی:همون که شنیدی
بعدم دستم و گرفت و کشوند دنبال خودش
+ولم کن
چانی:نمیخوام😡
+تو چیکارهی منی؟؟
چانی:همه کارهی تو عم
یه پوزخند زدم دستم و از دستش بیرون کشیدم
+اهای لنگ دراز فکر نکن تورو جای دوست پسرم جا زدم واقعا هستی
بعدم رامو کشیدم رفتم تو تالار
از زبون #رویا
+سیلدا اصن چرا پسرا باهامون اومدن؟؟
سیلدا:نمیدونم
+راستی مانتو اوردی؟؟
سیلدا:اره برای هرسه تامون
+خب خوبه
دیدم مبینا با عصبانیت اومد داخل و سریع یه جام شراب نوشید
سیلدا:من یه سوال دارم اینا شراب از کجا اوردن؟؟اصن مگه حرام نیست؟؟
+نمیدونم والا
سیلدا:ولی تو با این لباس و ارایش و مدل مو برای خودت یه پا عروسی
+من و شوهر نده برم من هنوز جوونم
مبینا رو دیدم همینجوری داشت مینوشید
+بسه دیگه
مبینا:ولم کن
بعدم رفت بیرون
+سیلدا بنظرت چیشده؟؟
سیلدا:نمیدونم بخدا
ما نشستیم روی میز خودمون که جلوی جلو بود بعد مدتی عروس و دوماد اومدن و رفتن نشستن روی صندلی هایی که مخصوص اونا بود قرار بود اخرای مهمونی زنونه و مردونه قاطی بشه بخاطر همین مانتو میخواستیم به سیلدا گفتم برو مبینا رو بیار بریم لباسامونو عوض کنیم بدبخت سیلدا مبینا رو با هزار زحمت اورد بعد رفتیم داخل اتاق های پرو لباسامون رو عوض کردیم و لباس های قبلی رو هم توی یه جعبه های مخصوص گذاشتیم و بریدم تو ماشین های خودمون
(با ماشین های جدا و هرکی با کاپلش اومده بود)
رفتیم دوباره داخل تالار مردا هم اومده بودن رفتیم نشستیم پیش پسرا چانی و مبینا میخواستن با نگاهاشون هم و بخورن
+لولویی میگم حوصلم سر رفته
لولو:الانم که اینجاییم تو حوصلت سر رفته؟؟
از زبون #مبینا
تا رفتیم داخل زنونه یکی بغلمون کرد چلوندمون بهم
+خفه شدم😛
ایلین:سلام به عشقای دوستای بیمعرفت
سیلدا:سلام لیدره
ایلین:لیدره؟؟😑
رویا:اره دیگه چون از هممون بزرگتری
ایلین:خوب اشکالی نداره
+نفسم بالا نمیاد
ایلین😂
+زهرمار نزدیک بود بکشیم بعد تازه میخندی؟؟
سیلدا:اخه قیافت دیدنیه
رویا:🤣🤣🤣
رفتم تو اینه خودمو نگاه کردن سرخ شده بودم
+نننننننههههههه
رویا🤣🤣🤣🤣
سیلدا:اشکالی نداره عزیزم 🤣🤣
+ایلین کجاس؟؟
دیدمش داره فرار میکنه
+وایسا ببینم
دویدم دنبالش اون بدو من بدوعم داشتم میگرفتمش که پام پیچ خورد اما یکی کرفتم خاک بر سرم باز اینه که
رادین:سلام به خوشگل من
+سلام میشه ولم کنی؟؟
رادین:نه لیدی نمیشه
+ولم کن تا جیغ نکشیدم
رادین:باشه لیدی جذاب من
ولم کرد تا وایستادم دست یکی دور پهلوم چفت شد و محکم من و تو اغوش خودش کشید
چانی:کاری داشتین؟؟
رادین:عشقم این پسرهی دراز چی میگه؟؟
+هان؟؟اهان بزار معرفی کنم دوست پسرم و همسر ایندم
رادین:چچیی؟؟😳
چانی:همون که شنیدی
بعدم دستم و گرفت و کشوند دنبال خودش
+ولم کن
چانی:نمیخوام😡
+تو چیکارهی منی؟؟
چانی:همه کارهی تو عم
یه پوزخند زدم دستم و از دستش بیرون کشیدم
+اهای لنگ دراز فکر نکن تورو جای دوست پسرم جا زدم واقعا هستی
بعدم رامو کشیدم رفتم تو تالار
از زبون #رویا
+سیلدا اصن چرا پسرا باهامون اومدن؟؟
سیلدا:نمیدونم
+راستی مانتو اوردی؟؟
سیلدا:اره برای هرسه تامون
+خب خوبه
دیدم مبینا با عصبانیت اومد داخل و سریع یه جام شراب نوشید
سیلدا:من یه سوال دارم اینا شراب از کجا اوردن؟؟اصن مگه حرام نیست؟؟
+نمیدونم والا
سیلدا:ولی تو با این لباس و ارایش و مدل مو برای خودت یه پا عروسی
+من و شوهر نده برم من هنوز جوونم
مبینا رو دیدم همینجوری داشت مینوشید
+بسه دیگه
مبینا:ولم کن
بعدم رفت بیرون
+سیلدا بنظرت چیشده؟؟
سیلدا:نمیدونم بخدا
ما نشستیم روی میز خودمون که جلوی جلو بود بعد مدتی عروس و دوماد اومدن و رفتن نشستن روی صندلی هایی که مخصوص اونا بود قرار بود اخرای مهمونی زنونه و مردونه قاطی بشه بخاطر همین مانتو میخواستیم به سیلدا گفتم برو مبینا رو بیار بریم لباسامونو عوض کنیم بدبخت سیلدا مبینا رو با هزار زحمت اورد بعد رفتیم داخل اتاق های پرو لباسامون رو عوض کردیم و لباس های قبلی رو هم توی یه جعبه های مخصوص گذاشتیم و بریدم تو ماشین های خودمون
(با ماشین های جدا و هرکی با کاپلش اومده بود)
رفتیم دوباره داخل تالار مردا هم اومده بودن رفتیم نشستیم پیش پسرا چانی و مبینا میخواستن با نگاهاشون هم و بخورن
+لولویی میگم حوصلم سر رفته
لولو:الانم که اینجاییم تو حوصلت سر رفته؟؟
۹.۸k
۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.