زندگی را
زندگی را
گر توانستی به کام
"یک نفر شیرین کنی"،
یا توانستی زمین تشنه ای
را "سرخوش از باران کنی"،
گر توانستی تو
یک مرغ گرفتار
"از قفس بیرون کنی"،
گر توانستی به
خوان رنگیات،
"یک رهگذر مهمان کنی"..
گر توانستی لباس
"بی ریای عاشقی بر تن کنی"،
میتوانی آن زمان فریاد
"انسان"بودَنَت را بر سر
هر کوی و هر برزن زنی..
گر توانستی به کام
"یک نفر شیرین کنی"،
یا توانستی زمین تشنه ای
را "سرخوش از باران کنی"،
گر توانستی تو
یک مرغ گرفتار
"از قفس بیرون کنی"،
گر توانستی به
خوان رنگیات،
"یک رهگذر مهمان کنی"..
گر توانستی لباس
"بی ریای عاشقی بر تن کنی"،
میتوانی آن زمان فریاد
"انسان"بودَنَت را بر سر
هر کوی و هر برزن زنی..
۳.۳k
۰۵ شهریور ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.