عشق اجباری
عشق اجباری
پارت ۱۹
همین جوری که داشتم فک می کردم صدای در زدن اومد .
مانلی « بفرمایید؟» در که باز شد یه خانمی که بهش میخورد ۴۰ تا۴۵ سالش باشه اومد تو و گفت « سلام عروس خانم ، لیلا هستم آرایشگرت منم گلم» مانلی « سلام لیلا جون، منم مانلی هستم» لیلا جون« خب حالا مانلی جون بگو ببینم مدل لباست چیه ؟». مدل و رنگ لباسم رو گفتم و اونم شروع کرد به درست کردن موهام و بعدشم آرایش کردنم . منم داشتم به این فک می کردم که چرا اینقدر یهویی دانیال باهام خوب شد . تو همین فکر بودم که دیدم یه نفر داره صدام میکنه لیلاجون « وای دختر عین عروسک شدی » مانلی « مرسی لیلا جون لطف داری» لیلا جون« خب عروسک پاشو کمکت کنم لباست رو بپوشی وقتی لباسم رو پوشیدم ، صدای در اومد بعدش هم ساناز با شینیون و لباس عروس اومد تو .
سانی« وای کثافط چرا اینقدر تو خوشگل شدی عوضی»
مانلی « تو که خودت خوشگل تر شدی بیشعور » لیلا جون وسایلش رو داشت جمع می کرد و به ابزار احساسات من و سانی می خندید. لیلا جون « خب دیگه من برم خداحافظ» مانلی « صب کن لیلا جون هزینش چی ؟؟» لیلا جون « قبلاً پرداخت شده »
پارت ۱۹
همین جوری که داشتم فک می کردم صدای در زدن اومد .
مانلی « بفرمایید؟» در که باز شد یه خانمی که بهش میخورد ۴۰ تا۴۵ سالش باشه اومد تو و گفت « سلام عروس خانم ، لیلا هستم آرایشگرت منم گلم» مانلی « سلام لیلا جون، منم مانلی هستم» لیلا جون« خب حالا مانلی جون بگو ببینم مدل لباست چیه ؟». مدل و رنگ لباسم رو گفتم و اونم شروع کرد به درست کردن موهام و بعدشم آرایش کردنم . منم داشتم به این فک می کردم که چرا اینقدر یهویی دانیال باهام خوب شد . تو همین فکر بودم که دیدم یه نفر داره صدام میکنه لیلاجون « وای دختر عین عروسک شدی » مانلی « مرسی لیلا جون لطف داری» لیلا جون« خب عروسک پاشو کمکت کنم لباست رو بپوشی وقتی لباسم رو پوشیدم ، صدای در اومد بعدش هم ساناز با شینیون و لباس عروس اومد تو .
سانی« وای کثافط چرا اینقدر تو خوشگل شدی عوضی»
مانلی « تو که خودت خوشگل تر شدی بیشعور » لیلا جون وسایلش رو داشت جمع می کرد و به ابزار احساسات من و سانی می خندید. لیلا جون « خب دیگه من برم خداحافظ» مانلی « صب کن لیلا جون هزینش چی ؟؟» لیلا جون « قبلاً پرداخت شده »
۱۸.۶k
۳۱ شهریور ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.