خیلی وقته که من دارم سعی میکنم چیزی رو بدست بیارم که می د
خیلی وقته که من دارم سعی میکنم چیزی رو بدست بیارم که میدونم حالم باهاش خوبه ولی مشکل اینجاست که در این لحظه هیچ چیزی نیست که خوشحالم کنه. نمیدونم؛ شایدم هنوز پیداش نکردم ولی عمیقا از حس فعلیم بیزارم و واقعا دارم عذاب میکشم بابتش. اینکه هیچی بهم حال نمیده مهم نیست، اما اینکه واقعا نميدونم چی بهم حال میده یکم ترسناکه و بهعلاوه اینکه واقعا حصله چیزی رو ندارم، شاید مثلا الان فکر کنین دارم گه میخورم ولی حتی حصله همونم ندارم؛
نمیدونم چی میگم، حصله توضیحشم ندارم اصلا، شاید بگید «وات د فاز؟» باید بگم که حصلتونو ندارم و در عینِ حال حصله خودم رو هم ندارم و همینطور که از چیزهایی که مینویسم حالم بههم میخوره از خودم هم حالم بههم میخوره و دلم میخواد گم بشم اما نمیتونم. [منهایپرتوچرت] - FernweH -
نمیدونم چی میگم، حصله توضیحشم ندارم اصلا، شاید بگید «وات د فاز؟» باید بگم که حصلتونو ندارم و در عینِ حال حصله خودم رو هم ندارم و همینطور که از چیزهایی که مینویسم حالم بههم میخوره از خودم هم حالم بههم میخوره و دلم میخواد گم بشم اما نمیتونم. [منهایپرتوچرت] - FernweH -
۱۴.۹k
۱۰ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.