توی دستاش یه گلِ سرخ بارونیش خاکستری بود
توی دستاش یه گلِ سرخ بارونیش خاکستری بود
زیر بارون سرِ چهار راه چشم به راهِ یه پَری بود
سلاعتُ نگاه نمیکرد از دقیقه ها می ترسید
تو دلش بارون میومد پیرِ مرد انگار می لرزید
اولین غروبِ پاییز سرِ چهار راه سرِ ساعت
وعده ی قرارشون بود از قدیم تا بی نهایت
خیلی سال گذشته اما روزِ دیدار نرسیده
پیره مرد یه عمره حتا اونُ توی خواب ندیده
شب شده توی خیابون پیره مرد هنوزم اینجاس
دوباره دلش گرفته دوباره تنهای تنهاس
گل سرخ تو دستِ خستش داره می پلاسه کم کم
یه نگاهِ آشنا نیست میونِ این همه آدم
دوباره باید یه ساله دیگه منتظر باشه
شاید اون که چشم به راشِ دیگه یادش نباشه...
دیگه خلوتِ خیابون قصه می رسه به آخر
باقی می مونه تو بارون گلِ سرخِ خیسِ پَر پَر
زیر بارون سرِ چهار راه چشم به راهِ یه پَری بود
سلاعتُ نگاه نمیکرد از دقیقه ها می ترسید
تو دلش بارون میومد پیرِ مرد انگار می لرزید
اولین غروبِ پاییز سرِ چهار راه سرِ ساعت
وعده ی قرارشون بود از قدیم تا بی نهایت
خیلی سال گذشته اما روزِ دیدار نرسیده
پیره مرد یه عمره حتا اونُ توی خواب ندیده
شب شده توی خیابون پیره مرد هنوزم اینجاس
دوباره دلش گرفته دوباره تنهای تنهاس
گل سرخ تو دستِ خستش داره می پلاسه کم کم
یه نگاهِ آشنا نیست میونِ این همه آدم
دوباره باید یه ساله دیگه منتظر باشه
شاید اون که چشم به راشِ دیگه یادش نباشه...
دیگه خلوتِ خیابون قصه می رسه به آخر
باقی می مونه تو بارون گلِ سرخِ خیسِ پَر پَر
۲.۱k
۲۲ آبان ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.