صدایم کن! صدا کن مرا تا سر انگشتان آفتاب، خنکای برف، و لط
صدایم کن! صدا کن مرا تا سر انگشتان آفتاب، خنکای برف، و لطافت باران را روی صورتم حس کنم، و عمیق نفس بکشم. صدایم کن تا دست در دست تو، عشق را حراج کنم. صدایم کن که برگی باشم، و با اینکه میدانم عاقبت کارم سقوط است، اما در باد برقصم، بخندم و ببخشم. صدایم کن …
۱.۷k
۱۲ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.