این تصویر واقعی نیست و فقط برای زیباتر شدن متن گذاشته شده
این تصویر واقعی نیست و فقط برای زیباتر شدن متن گذاشته شده
اگرکسی شب سرما به ابرها زد و گم شد مرا به یاد بیارید
و با ستاره ی چشمم برای راه بلدها نشانه ای بگذارید
برای این گل قرمز نماز مرده بخوانید مرا شمرده بخوانید
برای خاکسپاری تمام باغچه ها را به مادرم بسپارید
دودانگ پیرهنم را دوپاره از کفنم را به چشمهام بدوزید
سپس ملال تنم را دوبال پر زدنم را در این کفن بگذارید
لباس گرم بپوشید به این اتاق مبادا بهار آمده باشد
کدام فصل من از سال! مصممید که امسال سر از کدام درآرید؟
به همسری که ندارم به نقل قول بگویید چه دوست داشتنی بود
شما آهای شماها! شما که همسرخود را همیشه دوست ندارید!
برادران عزیزم! شمیم ملحفه هایش کنار میز شما بود
پدر عزیز شما بود کسالت پدرم را مگر به یاد ندارید؟!
به خواهران صبورم خبردهید که “یلدا” تصادف شب فرداست
تولدم شب یلداست مقدر است که فردا بدون وقفه ببارید
زیاد امید ندارم که از تپیدن قلبم گلی دوباره بروید
مگر بهار که سرشد کنار سنگ مزارم دلی دوباره بکارید
کدام قله کدام اوج؟ منی که این همه کوهم از این جهان به ستوهم
من از شکار نکردن شما از اینکه شکارم نبوده اید شکارید
غروب شد همه رفتند در ایستگاه کسی نیست چه خوب شد همه رفتند
چه ساده اید که دایم کنار این چمدانها در انتظار قطارید
به این اتاق مبادا بهار سر زده باشد… بهار سرزد و سرشد
خروس خوان سحر شد ستاره های من آیا خیال خواب ندارید؟
اگرکسی شب سرما به ابرها زد و گم شد مرا به یاد بیارید
و با ستاره ی چشمم برای راه بلدها نشانه ای بگذارید
برای این گل قرمز نماز مرده بخوانید مرا شمرده بخوانید
برای خاکسپاری تمام باغچه ها را به مادرم بسپارید
دودانگ پیرهنم را دوپاره از کفنم را به چشمهام بدوزید
سپس ملال تنم را دوبال پر زدنم را در این کفن بگذارید
لباس گرم بپوشید به این اتاق مبادا بهار آمده باشد
کدام فصل من از سال! مصممید که امسال سر از کدام درآرید؟
به همسری که ندارم به نقل قول بگویید چه دوست داشتنی بود
شما آهای شماها! شما که همسرخود را همیشه دوست ندارید!
برادران عزیزم! شمیم ملحفه هایش کنار میز شما بود
پدر عزیز شما بود کسالت پدرم را مگر به یاد ندارید؟!
به خواهران صبورم خبردهید که “یلدا” تصادف شب فرداست
تولدم شب یلداست مقدر است که فردا بدون وقفه ببارید
زیاد امید ندارم که از تپیدن قلبم گلی دوباره بروید
مگر بهار که سرشد کنار سنگ مزارم دلی دوباره بکارید
کدام قله کدام اوج؟ منی که این همه کوهم از این جهان به ستوهم
من از شکار نکردن شما از اینکه شکارم نبوده اید شکارید
غروب شد همه رفتند در ایستگاه کسی نیست چه خوب شد همه رفتند
چه ساده اید که دایم کنار این چمدانها در انتظار قطارید
به این اتاق مبادا بهار سر زده باشد… بهار سرزد و سرشد
خروس خوان سحر شد ستاره های من آیا خیال خواب ندارید؟
۲.۴k
۲۸ آبان ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.