فیک جیمین پارت 2
فیک جیمین پارت 2
نمیدونم چقدر گذشت ولی ھوا تاریک شده بود
روی مبل ولو شدم و گفتم: الان دیگھ جیمین میره خونھ، وقتی ببینھ نیستم چھ حسی بھش
!دست میده؟ اصلا ناراحت میشھ؟ نکنھ تنھایی دلش بگیره
سرم رو تند تند تکون دادم و گفتم: توام حق زندگی داری، بھ فکر خودت باش
ظرف نودل رو برداشتم و مشغول خوردن شدم کھ مبایلم زنگ خورد، عکس جیمین روی
صفحھ روشن و خاموش میشد
یھ بار، دوبار، سھ بار، شیش بار
چشمم رو کلافھ بستم کھ دوباره گوشی زنگ خورد
اینسری جین بود بعدش ھم نامجون
+ آآه جیمیناااا کل عالم رو خبر کردی
گوشی رو روی سایلنت گذاشتم و سعی کردم بھ ھیچ چیز فکر نکنم و فقط بخوابم
با صدای زنگ در بیدار شدم، نگاھی بھ ساعت انداختم،نزدیک ظھر بود وفھمیدم کھ چقدر
زیاد خوابیدم لبخندی زدم و گفتم: اینم از ویژگی ھای زندگی مجردی
از چشمی بیرون رو دیدم
سوزی با ھمون قیافھ ی ھمیشگی پشت در بود
حوصلھ ی سوال پرسیدن ھای بیخودیش رو نداشتم کلافھ در رو باز کردم
سوزی سلامی کرد و وارد شد و طبق معمول شروع کرد بھ تند تند صحبت کردن
سوزی:دختره ی احمق، این چھ کاری بود کردی؟
+ سوزی توروخدا شروع نکن، من اومدم اینجا کھ یکم ذھنم رو آروم کنم
سوزی: از دوره ی دبیرستان ھمینطوری خودخواه و لجباز بودی
+جیمین بھ توام گفت؟
سوزی:چیکار کنھ طفلک؟ دل توی دلش نبود، داشت از نگرانی دق میکرد، حداقل جواب
تلفنش رو بده
با ھول پرسیدم آدرس اینجا رو کھ بھش ندادی؟
نمیدونم چقدر گذشت ولی ھوا تاریک شده بود
روی مبل ولو شدم و گفتم: الان دیگھ جیمین میره خونھ، وقتی ببینھ نیستم چھ حسی بھش
!دست میده؟ اصلا ناراحت میشھ؟ نکنھ تنھایی دلش بگیره
سرم رو تند تند تکون دادم و گفتم: توام حق زندگی داری، بھ فکر خودت باش
ظرف نودل رو برداشتم و مشغول خوردن شدم کھ مبایلم زنگ خورد، عکس جیمین روی
صفحھ روشن و خاموش میشد
یھ بار، دوبار، سھ بار، شیش بار
چشمم رو کلافھ بستم کھ دوباره گوشی زنگ خورد
اینسری جین بود بعدش ھم نامجون
+ آآه جیمیناااا کل عالم رو خبر کردی
گوشی رو روی سایلنت گذاشتم و سعی کردم بھ ھیچ چیز فکر نکنم و فقط بخوابم
با صدای زنگ در بیدار شدم، نگاھی بھ ساعت انداختم،نزدیک ظھر بود وفھمیدم کھ چقدر
زیاد خوابیدم لبخندی زدم و گفتم: اینم از ویژگی ھای زندگی مجردی
از چشمی بیرون رو دیدم
سوزی با ھمون قیافھ ی ھمیشگی پشت در بود
حوصلھ ی سوال پرسیدن ھای بیخودیش رو نداشتم کلافھ در رو باز کردم
سوزی سلامی کرد و وارد شد و طبق معمول شروع کرد بھ تند تند صحبت کردن
سوزی:دختره ی احمق، این چھ کاری بود کردی؟
+ سوزی توروخدا شروع نکن، من اومدم اینجا کھ یکم ذھنم رو آروم کنم
سوزی: از دوره ی دبیرستان ھمینطوری خودخواه و لجباز بودی
+جیمین بھ توام گفت؟
سوزی:چیکار کنھ طفلک؟ دل توی دلش نبود، داشت از نگرانی دق میکرد، حداقل جواب
تلفنش رو بده
با ھول پرسیدم آدرس اینجا رو کھ بھش ندادی؟
۲۹.۲k
۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.