سابق او با جرأت ، بی باک ، تمیز و سر زنده بود،
سابق او با جرأت ، بی باک ، تمیز و سر زنده بود،
ولی حالا ترسو و تو سری خور شده بود
هر صدائی که میشنید، و یا هر چیزی نزدیک او تکان میخورد،
بخودش میلرزید، حتی از صدای خودش وحشت میکرد ...
همه محض رضای خدا او را میزدند و بنظرشان خیلی طبیعی بود سگ نجسی را
که مذهب نفرین کرده و هفتا جان دارد برای ثواب بـچـزانند...
صادق هدایت
ولی حالا ترسو و تو سری خور شده بود
هر صدائی که میشنید، و یا هر چیزی نزدیک او تکان میخورد،
بخودش میلرزید، حتی از صدای خودش وحشت میکرد ...
همه محض رضای خدا او را میزدند و بنظرشان خیلی طبیعی بود سگ نجسی را
که مذهب نفرین کرده و هفتا جان دارد برای ثواب بـچـزانند...
صادق هدایت
۲۸۴
۰۵ آذر ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.