(پارت ۳۴) فیک دستبند عشق💖
#کوک
ته:کوک لیسا داره میاد
لیسا:کوک بیا دیگه
من:اومدیم داشتیم با ته فکر میکردیم کجا بریم
لیسا:حالا تصمیم گرفتین؟
من:اره میریم شهربازی
ته:چیییی!؟اها اره میریم شهربازی
لیسا:وای من خیلی شهربازی دوست دارم😊
من:اره میدونم 😁
جنی:لیسا بیا کارت دارم
لیسا:باشه
و رفت
من:واییی ته الان چکار کنم چه خاکی تو سرم بریزم
ته:کوک نفس عمیق بکش
من:🙁
ته:حالا بیا بریم به بچه ها یجوری بگیم که لیسا نفهمه
من:بریم
وای کوک نفس عمیق بکش داره وای خیلییییی استرس داشتم
ته:بچه ها بیاین بریم شهربازی(ی جوری گفت و با سر به کوک و لیسا اشاره کرد)
بچه ها:اها باشه بریم
رفتم پیش لیسا دستشو گرفتم دستش ارامش میده واقعا
رزی:من میرم بیلیت بگیرم
من:ام بچه ها هرکی پول بیلت خودشو بده به رزی
بچه ها همه دادان
جنی:رزی تنها نرو بزار منم بیام
جیمین:میخواین من با رزی برم
رزی:ممنون میشم
#جیمین
الان وقتشه
دست رزی رو گرفتم و بردمش دو یه کوچه خلوت
رزی:جیمین چکار میکنی؟
من:من... من میخاستم ی چیزی بهتون بگم....
.... خب راستشو بخواین من به شما ع... ل... ا... ق... ه.... دارم میتونیم باهم باشیم
رزی:خب راستشو بخواین منم به شما علاقه دارم🙂
من:پس ینی اره🙂
با رزی رفتیم بیلیت گرفتیم و برگشتیم پیشه بچه ها
کای:یه سوال رزی و جیمین چرا دست همو گرفتن
رزی:ام خب منو جیم.......
نزاشتم حرفشو تموم کنه
من:منو رزی با هم هستیم
بچه ها:اوووووووو
*در شهربازی*
(بچه ها دیگه حوصله ندارم بگم تو شهربازی چه بازی هایی کردم میریم اون قسمتی که کوک از لیسا خاستگاری میکنه)
#کوک
من:وای بچه ها خیلی خوش گذشت
بچه ها:اره خیلی
ته به من اشاره کرد که الان وقتشه
وای کوک اروم باشه
من:امم لیسا عزیزم
لیسا:بله
من:میخواستم یه چیزی بگم
#لیسا
منظر بودم که کوک حرفشو بزنه که
کوک یهویی جلوم زانو زد
کوک:لیسا مهربونم و خشگل ترین دختری که تو عمرم دیدم بامن ازدواج میکنی
(عررر بچم چقدر زود بزرگ شد😭)
همه مردم که تو شهربازی بودم داشتن بهمون نگا میکردم و فیلم میگرفتن
وای خیلی خوشحال بودم 😄
من:معلومه که اره
کوک پاشودو انگشت رو تو انگشتم کردم و لبمو بوس کرد
(عکس انگشترو میزارم)
بچه ها:واییییییییییییییییییییییییییییییی
🌼پایان🌼
اگه نظر بدین تند تر پارت های دیگرو میزارم😊
وای گرم گرت😭💖
#LISA #JUNGKOOK #LISKOOK
@L.I.S.K.O.O.K
ته:کوک لیسا داره میاد
لیسا:کوک بیا دیگه
من:اومدیم داشتیم با ته فکر میکردیم کجا بریم
لیسا:حالا تصمیم گرفتین؟
من:اره میریم شهربازی
ته:چیییی!؟اها اره میریم شهربازی
لیسا:وای من خیلی شهربازی دوست دارم😊
من:اره میدونم 😁
جنی:لیسا بیا کارت دارم
لیسا:باشه
و رفت
من:واییی ته الان چکار کنم چه خاکی تو سرم بریزم
ته:کوک نفس عمیق بکش
من:🙁
ته:حالا بیا بریم به بچه ها یجوری بگیم که لیسا نفهمه
من:بریم
وای کوک نفس عمیق بکش داره وای خیلییییی استرس داشتم
ته:بچه ها بیاین بریم شهربازی(ی جوری گفت و با سر به کوک و لیسا اشاره کرد)
بچه ها:اها باشه بریم
رفتم پیش لیسا دستشو گرفتم دستش ارامش میده واقعا
رزی:من میرم بیلیت بگیرم
من:ام بچه ها هرکی پول بیلت خودشو بده به رزی
بچه ها همه دادان
جنی:رزی تنها نرو بزار منم بیام
جیمین:میخواین من با رزی برم
رزی:ممنون میشم
#جیمین
الان وقتشه
دست رزی رو گرفتم و بردمش دو یه کوچه خلوت
رزی:جیمین چکار میکنی؟
من:من... من میخاستم ی چیزی بهتون بگم....
.... خب راستشو بخواین من به شما ع... ل... ا... ق... ه.... دارم میتونیم باهم باشیم
رزی:خب راستشو بخواین منم به شما علاقه دارم🙂
من:پس ینی اره🙂
با رزی رفتیم بیلیت گرفتیم و برگشتیم پیشه بچه ها
کای:یه سوال رزی و جیمین چرا دست همو گرفتن
رزی:ام خب منو جیم.......
نزاشتم حرفشو تموم کنه
من:منو رزی با هم هستیم
بچه ها:اوووووووو
*در شهربازی*
(بچه ها دیگه حوصله ندارم بگم تو شهربازی چه بازی هایی کردم میریم اون قسمتی که کوک از لیسا خاستگاری میکنه)
#کوک
من:وای بچه ها خیلی خوش گذشت
بچه ها:اره خیلی
ته به من اشاره کرد که الان وقتشه
وای کوک اروم باشه
من:امم لیسا عزیزم
لیسا:بله
من:میخواستم یه چیزی بگم
#لیسا
منظر بودم که کوک حرفشو بزنه که
کوک یهویی جلوم زانو زد
کوک:لیسا مهربونم و خشگل ترین دختری که تو عمرم دیدم بامن ازدواج میکنی
(عررر بچم چقدر زود بزرگ شد😭)
همه مردم که تو شهربازی بودم داشتن بهمون نگا میکردم و فیلم میگرفتن
وای خیلی خوشحال بودم 😄
من:معلومه که اره
کوک پاشودو انگشت رو تو انگشتم کردم و لبمو بوس کرد
(عکس انگشترو میزارم)
بچه ها:واییییییییییییییییییییییییییییییی
🌼پایان🌼
اگه نظر بدین تند تر پارت های دیگرو میزارم😊
وای گرم گرت😭💖
#LISA #JUNGKOOK #LISKOOK
@L.I.S.K.O.O.K
۳۰.۵k
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.