(پارت ۳۵) فیک دستبند عشق💖
#کوک
وای خیلی خوشحال بودم باید به سومی بگم که جواب لیسا مثبت بود الان کل خانواده منتظرن تا من زنگ بزنم
(تری:عزیز کوک:من عزیز تو نیستم عزیز لیسام😑تری:امم 😐خب حالا ول کن تو کی به خانوادت گفتی که میخای از لیسا خاستگاری کنی؟ کوک:گفتم دیگه😏)
من:بیب من برم ب سومی زنگ بزنم کارش دارم
لیسا: کوک اینجوری نمیشه باید به منم میگفتی😐
من:خب بیب خاهر بزرگمه دیگه
لیسا:اوکی برو
زنگ زدم به سومی
*تماس کوک و سومی*
سومی گوشیو گذاشته بود رو بلند گو
من:سلام
سومی:چی شود جوابش منفی بود؟
بابا:ی نفر دیگرو دوست داشت؟
می سو:عروسیتون کی؟
یون جون:زن داداش دارشدم یا نه؟
مامان:کی لیسا رو باردار میکنی؟
من:مامان😐😐
یون جون:مامان راست میگه کی عمو میشم؟
من:بچه ها ساکت الا جواب سوال همرو میگم
نه سومی جواب لیسا منفی نبود مثبت بود
همه جز کوک:عرررررررررررررررررررررررررررررررر جاننننن عروس دار شدیم
من:بچه ها ساکت
مامان:کوک با لیسا بیاین خونه ما
من:مامان میشه فردا شب بیایم؟
می سو:راست میگه مامان میخوان عشق بازی کنن
همه به جز کوک:اوووووووووووووو
من:باشه بابا قبول شما بردین اره
همه ب جز کوک:عرررررررررررررررررررررررررررررررر
بابا:خب کوک دیگه قت میکنیم بای
من:بای
لیسا:کوک بیا کنسرت گروه استری کیدز لغو شد
من:خب ابی نداره
لیسا:کوک خوابم میاد میشه بریم خونه
من:باشه بیا بریم از بچه ها خداحافظی کنیم بعد بریم
از بچه ها خداحافظی کردیم رفتیم خونه
*تو خونه*
دست لیسا رو گرفتم رو مبل نشستم لیسا هم رو پام نشست و شروع کردم لباشو مک زدن لیسا هم همکاری میکرد
لباشه ول کردم لیسا خیلی خابش میومد بغلش کردم بردم تو اتاق لباسمو دروردم دراز کشیدم رو تخت(لباس نه شلوار)انقد لیسا خوابش میومد که روی من خابیده بود
قربونش بشم موهاشو ناز کردن و منم خابیدم
🌼پایان🌼
لایک و نظر یادتون نره😘
#LISA #JUNGKOOK #LISKOOK
@L.I.S.K.O.O.K
وای خیلی خوشحال بودم باید به سومی بگم که جواب لیسا مثبت بود الان کل خانواده منتظرن تا من زنگ بزنم
(تری:عزیز کوک:من عزیز تو نیستم عزیز لیسام😑تری:امم 😐خب حالا ول کن تو کی به خانوادت گفتی که میخای از لیسا خاستگاری کنی؟ کوک:گفتم دیگه😏)
من:بیب من برم ب سومی زنگ بزنم کارش دارم
لیسا: کوک اینجوری نمیشه باید به منم میگفتی😐
من:خب بیب خاهر بزرگمه دیگه
لیسا:اوکی برو
زنگ زدم به سومی
*تماس کوک و سومی*
سومی گوشیو گذاشته بود رو بلند گو
من:سلام
سومی:چی شود جوابش منفی بود؟
بابا:ی نفر دیگرو دوست داشت؟
می سو:عروسیتون کی؟
یون جون:زن داداش دارشدم یا نه؟
مامان:کی لیسا رو باردار میکنی؟
من:مامان😐😐
یون جون:مامان راست میگه کی عمو میشم؟
من:بچه ها ساکت الا جواب سوال همرو میگم
نه سومی جواب لیسا منفی نبود مثبت بود
همه جز کوک:عرررررررررررررررررررررررررررررررر جاننننن عروس دار شدیم
من:بچه ها ساکت
مامان:کوک با لیسا بیاین خونه ما
من:مامان میشه فردا شب بیایم؟
می سو:راست میگه مامان میخوان عشق بازی کنن
همه به جز کوک:اوووووووووووووو
من:باشه بابا قبول شما بردین اره
همه ب جز کوک:عرررررررررررررررررررررررررررررررر
بابا:خب کوک دیگه قت میکنیم بای
من:بای
لیسا:کوک بیا کنسرت گروه استری کیدز لغو شد
من:خب ابی نداره
لیسا:کوک خوابم میاد میشه بریم خونه
من:باشه بیا بریم از بچه ها خداحافظی کنیم بعد بریم
از بچه ها خداحافظی کردیم رفتیم خونه
*تو خونه*
دست لیسا رو گرفتم رو مبل نشستم لیسا هم رو پام نشست و شروع کردم لباشو مک زدن لیسا هم همکاری میکرد
لباشه ول کردم لیسا خیلی خابش میومد بغلش کردم بردم تو اتاق لباسمو دروردم دراز کشیدم رو تخت(لباس نه شلوار)انقد لیسا خوابش میومد که روی من خابیده بود
قربونش بشم موهاشو ناز کردن و منم خابیدم
🌼پایان🌼
لایک و نظر یادتون نره😘
#LISA #JUNGKOOK #LISKOOK
@L.I.S.K.O.O.K
۲۵.۱k
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.