با تو هستم سهراب!!!
با تو هستم سهراب!!!
تو که گفتى "گل شبدر چه کم از لاله ى قرمز دارد؟"
راست مى گويى تو!
چه تفاوت دارد قفس تنگ دلم،
خالى از کس باشد،يا به قول تو پر از ناکس و کرکس باشد؟
من نه تنها چشمم،واژه را هم شستم،
فکر را،خاطره را،
خواب يک پنجره را،
زير باران بردم،چترها را بستم،
من به اين مردم شهر پيوستم،
من نوشتم همه ى حرف دلم،
ارزو کردم و گفتم که
هوا،عشق،زمين مال من است
ولى افسوس نشد....
زير باران من نه عاشق ديدم نه که
حتى يک دوست!
"زير باران من فقط خيس شدم"
"باز هم مى گويى"
چشم ها را بايد. . .!!!
تو که گفتى "گل شبدر چه کم از لاله ى قرمز دارد؟"
راست مى گويى تو!
چه تفاوت دارد قفس تنگ دلم،
خالى از کس باشد،يا به قول تو پر از ناکس و کرکس باشد؟
من نه تنها چشمم،واژه را هم شستم،
فکر را،خاطره را،
خواب يک پنجره را،
زير باران بردم،چترها را بستم،
من به اين مردم شهر پيوستم،
من نوشتم همه ى حرف دلم،
ارزو کردم و گفتم که
هوا،عشق،زمين مال من است
ولى افسوس نشد....
زير باران من نه عاشق ديدم نه که
حتى يک دوست!
"زير باران من فقط خيس شدم"
"باز هم مى گويى"
چشم ها را بايد. . .!!!
۹۸۱
۰۹ آذر ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.