پارت اول 🍫😍😋

خب خب بچه ها لگاریتمم که وقت نشد میمونه واسه هفته ی آینده . خانوم اجازه☝
دییییررییینننگگ 🔔🔔🔔
ببخشید مریم جان سوالت یادت باشه اول وقت جلسه بعدی که وارد کلاس شدیم بپرسی
مریم: باشه خانوم

اوووف یواشتر وحشی کفشامو دیروز خریدمااا هفته ی دیگه عروسی دخترخالمه
شقایق: خب حالا تو هم شوخی کردم شوکولات سیاهه قهوه ای.👊😂
مریم: شقاااا میزنمتااا جلو بچه ها بهم نگو بیشور یاد میگیرن😭
مریم: وااای دلم خواااست بدوو بریم سمت بوفه .😆🍫🍫🍬😋
شقایق: منکه نمیام خودت برو باس برم پیش نازنین قرار بود بهم علوم یاد بده.

مریم: بیااا حالا قهر نکن چون بهت گفتم وحشی بیا دستمالتو بده بریم جای آبخوری باس کفشامو تمیز کنم.💦👠
شقایق: واای مریم خیلی بیشرفی میخوای با دستمال جیبی من کفشاتو تمیز کنی😏
مریم: اره خب تقصیر خودت بود مثه وحشیا پریدی بغلم کفشامو خاکی کردی تازشم نباس بهشون اب بخوره حالا با چی تمیزشون کنم عنتر😿😒
شقایق: خخخخ تف بیا من برات تف بزنم برق میوفته کفشات😂😂💥💦👠
مریم: وااا دیوونه!😐
شقایق: بخدا جدی میگم تفِ من توش مواد پاک کننده ی اسیدی داره 😍😹😅
مریم: برو برو پیشه نازنین جونت که زیادی علوم خوندی زده به سرت خخخ بگو یکم بهت درس بده سه روز دیگه که امتحان علومتو گند زدی دوباره، دیگه سره کلاس رات نمیده خانوم ندیدی هفته ی پیش خیلی عصبانی شد گفت همه اونایی که زیره ۱۲ گرفتن اگه هفته دیگم اینجوری بخوان درس بخونن سره کلاس من راه ندارن بدبخت باس با مامانت بیای😅😂

شقایق: نه نترس باو خودت که میدونی واقعن هفته قبل لای کتابو باز نکردم وگرنه من علومم خوبه😆😉

مریم: اره جونه عمت باس ارشمیدوس میشدی 😂😂
شقایق: تو هیچی نگوو شوکلات سیاهه قهوه ای😐😂😂😅
مریم: بیشووور😈😐😭اووم 👅👅👅به من نگو شوکلات سیاهه قهوه ای💔😿
شقایق:‌ وااا زبون درازی میکنی 👊👅👅خودت میگی دوس دارم شوکلات سیاهه قهوه ای رو خیلیی خوشمزه ست وگرنه منکه بدم میاد خیلییم تلخه😷عوووق
مریم: نخیییرمم خوشمزه ست🍫اووومم👅👅👅یه دونه دارم الان میخورمش🍫😋

دیییرررییییننننگگگ🔔🔔🔔

#مهناز_علاف
#رومان #رمان
#رمان_شوکلات_سیاهه_قهوه_ای 🍫😍🍬
#قاصدک_بهاری