وانشات ته ته "دختر مافیای من" پارت ۲
" پارت ۲ "
از زبان ا/ت :
با تهیونگ رفتیم تو اتاقم در رو پشت سرش بست .
و رو به روم وایساد .
تو چشمام داشت نگاه میکرد .
با لبخند گفتم
_ هوم ؟؟ .... مشکل چیه ؟؟
با لکنت گف
_ خب ....... یچی....زی.... میخوام بهت بگم ولی ...... امممم ولی نمیتونم
هیچی نگفتم فقط نگاهش کردم .
سرش رو اورد بالا و محکم گف
_ دوستت دارم ♡
با خنده گفتم
_ ها ؟؟ چی من ؟؟ 😂
واقعن باورم نمیشد ولی وقتی تو چشماش نگاه کردم دیدم کاملا جدیه
دیگ خجالت کشیدم نمیتونستم توی چشماش مستقیم نگاه کنم
گف
_ واقعن باور نمیکنی ؟؟ من واقعی دوستت دارم .... به رفتارایی که کردم فکر کن ..... به چیزایی که گفتم فکر کن ..... اون موقع باورت میشه همیشه بهت میگفتم خوشگل شدی و تو ناراحتیات بغلت میکردم
با لبخندت لبخند میزدم با گریه هات بغز میکردم
لطفا فکر............
تا خواست ادامه حرفش بزنه
سرم رو بردم جلو و یه بوس روی لبش گذاشتم
سرم رو بردم عقب
و گفتم
_ دوستت دارم
دیدم تعجب کرده
از خجالت سرخ شدم
ولی تا خواستم برم عقب دور کمرم رو گرفت و شروع کرد به بوسیدنم
هر لحظه بیشتر خجالت میکشیدم
خواستم سرم رو ببرم عقب که نذاشت
منم با خودم گفتم پس وقتی اون بی میل نیس چرا من دارم خجالت میکشم
دستم رو دور گردنش حلقه کردم
بعد از چند دقیقه سرش رو برد عقب
تو چشمام نگاه کرد
لبخند زد
_ پس تو هم دوستم داری بیبی گرل
زدم به بازوش
_ یاااااا من بیبی گرل تو نیستم
_ چرا هستی منم ددی توام
خندید و رفت بیرون
_ یاااااااااااآ
از ذوق خودم رو پرت کردم رو تخت
یهو دیدم یکی داره در میزنه خودم رو جمع و جور کردم و پاشدم از رو تخت
_ بله...... بیا تو
دیدم تهیونگه با وسایلش اومد تو اتاقم
_ چیشده ..... چخبره ؟؟؟
از زبان ا/ت :
با تهیونگ رفتیم تو اتاقم در رو پشت سرش بست .
و رو به روم وایساد .
تو چشمام داشت نگاه میکرد .
با لبخند گفتم
_ هوم ؟؟ .... مشکل چیه ؟؟
با لکنت گف
_ خب ....... یچی....زی.... میخوام بهت بگم ولی ...... امممم ولی نمیتونم
هیچی نگفتم فقط نگاهش کردم .
سرش رو اورد بالا و محکم گف
_ دوستت دارم ♡
با خنده گفتم
_ ها ؟؟ چی من ؟؟ 😂
واقعن باورم نمیشد ولی وقتی تو چشماش نگاه کردم دیدم کاملا جدیه
دیگ خجالت کشیدم نمیتونستم توی چشماش مستقیم نگاه کنم
گف
_ واقعن باور نمیکنی ؟؟ من واقعی دوستت دارم .... به رفتارایی که کردم فکر کن ..... به چیزایی که گفتم فکر کن ..... اون موقع باورت میشه همیشه بهت میگفتم خوشگل شدی و تو ناراحتیات بغلت میکردم
با لبخندت لبخند میزدم با گریه هات بغز میکردم
لطفا فکر............
تا خواست ادامه حرفش بزنه
سرم رو بردم جلو و یه بوس روی لبش گذاشتم
سرم رو بردم عقب
و گفتم
_ دوستت دارم
دیدم تعجب کرده
از خجالت سرخ شدم
ولی تا خواستم برم عقب دور کمرم رو گرفت و شروع کرد به بوسیدنم
هر لحظه بیشتر خجالت میکشیدم
خواستم سرم رو ببرم عقب که نذاشت
منم با خودم گفتم پس وقتی اون بی میل نیس چرا من دارم خجالت میکشم
دستم رو دور گردنش حلقه کردم
بعد از چند دقیقه سرش رو برد عقب
تو چشمام نگاه کرد
لبخند زد
_ پس تو هم دوستم داری بیبی گرل
زدم به بازوش
_ یاااااا من بیبی گرل تو نیستم
_ چرا هستی منم ددی توام
خندید و رفت بیرون
_ یاااااااااااآ
از ذوق خودم رو پرت کردم رو تخت
یهو دیدم یکی داره در میزنه خودم رو جمع و جور کردم و پاشدم از رو تخت
_ بله...... بیا تو
دیدم تهیونگه با وسایلش اومد تو اتاقم
_ چیشده ..... چخبره ؟؟؟
۴۱.۶k
۲۱ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.