آدمِ دلتنگ را چه به حرف زدن.آدمِ دلتنگ باید حرف هایش تلنب
آدمِ دلتنگ را چه به حرف زدن.آدمِ دلتنگ باید حرف هایش تلنبار شود روی هم، بغض شود،اشک شود ،هق هق شود، سیل شود ،همراه موسیقی نبودنش همراه خاطرات زبان نفهمش،جاری شود و بالشت خوابش را خیس کند.آدمِ دلتنگ را چه به زندگی کردن.آدم دلتنگ باید حُنّاق بگیرد.کِز کند یه گوشه تنها ،و آرام بمیرد برای یک لحظه دیدنش. آدمِ دلتنگ را چه به تماشای غروب خورشید. آدمِ دلتنگ خودش غروبی ست دلگیر در آسمان نا آرام تنهایی هایش...
.
.
۵۴۲
۲۷ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.