آدم فضایی تنها تو اتاقش نشسته بود و کتاب ترسناک میخوند.
آدم فضایی تنها تو اتاقش نشسته بود و کتاب ترسناک میخوند.
انقدر از کتابی که میخوند ترسیده بود که رنگ سبزش کبود شده بود.
نفس عمیقی کشید.
کتاب رو گذاشت رو میز کنارش
پتو رو تا روی سرش بالا کشید ، بعد همونطور که از ترس میلرزید سعی میکرد به خودش دلداری بده.
آدم فضایی با صدای لرزونی گفت :نه آدم ها واقعیت ندارن❤️🩹
انقدر از کتابی که میخوند ترسیده بود که رنگ سبزش کبود شده بود.
نفس عمیقی کشید.
کتاب رو گذاشت رو میز کنارش
پتو رو تا روی سرش بالا کشید ، بعد همونطور که از ترس میلرزید سعی میکرد به خودش دلداری بده.
آدم فضایی با صدای لرزونی گفت :نه آدم ها واقعیت ندارن❤️🩹
۵.۸k
۰۸ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.