آخــیــ. . .
آخــیــ...
اینارو...
مثل منو آبجیمو روزای کِدِرِمون...
حالا اون ازم جداست ونیست موهامو ببافه..
دستام اینکارو واسم انجام میدن..
و آینه ساکت تماشامون میکنه...
گاهی ام این جنگل با درختای سِکویاش
درهم میرنو دستامم جرات بافتن ندارن..
اینارو...
مثل منو آبجیمو روزای کِدِرِمون...
حالا اون ازم جداست ونیست موهامو ببافه..
دستام اینکارو واسم انجام میدن..
و آینه ساکت تماشامون میکنه...
گاهی ام این جنگل با درختای سِکویاش
درهم میرنو دستامم جرات بافتن ندارن..
۱.۱k
۲۶ آذر ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.